_ ایول! پایان امتحانات رو به همتون تبریک میگم بچز! اون بکهیون بچ تر هم با دوست پسرش برنامه داره نیومده!
جیمین گفت و نوشابه غیر الکلیشو سر کشید._ حالا شاید ما هم قرار بود برنامهای با دوست پسرمون داشته باشیم تو چرا...
_ هیشش! یونگی! اهم... خوبه که اینجاییم تا دور هم تموم شدن امتحانات رو جشن بگیریم و بیشتر با هم آشنا شیم.
هوسوک گفت و نذاشت یونگی حرفشو ادامه بده.چون اگه ادامه میداد مطمئنن بحث به جاهای باریک میکشید...!
_ درسته خوبه که دور همیم...
نامجون با لبخند کج و کولهای گفت و سر تکون داد._ اون چه قیافهایه هیونگ؟؟ نکنه شما بچز همتون برنامه داشتید همو بکنید؟!
جیمین با تعجب و ناباوری پرسید.نامجون نگاهشو از جیمین گرفت و به سقف نگاه کرد. سوکجین داشت سعی میکرد خودشو تو فکر نشون بده و تظاهر کنه اونجا نیست.
هوسوک خنده هیستریکی کرد و به یونگی تکیه داد. یونگی هم خیلی عادی در جواب جیمین سر تکون داد.
_ ودف؟!
جیمین با تعجب گفت و به تهکوک زل زد._ ها؟ نـ-نه! اصلا همچین چیزی نیست!!
_ راست میگه ما... اصلا تو فکر این چیزا نبودیم...
تهیونگ در ادامه حرف جونگکوک گفت و آروم ساکت شد._ دروغگو! کاملا مشخصه تو فکرش بودی!!
جیمین گفت و انگشت اتهامشو به سمت تهیونگ گرفت._ چـ-چی؟ نه! چرت نگو جیمین!
تهیونگ گفت و دست جیمینو کنار زد.جونگکوک با قیافهای متفکر به تهیونگ نگاه کرد.
_ اون... اون اشتباه میکنه کوکی! بهش گوش نکن!
تهیونگ متوجه نگاه قضاوتگر جونگکوک شد و سریع بهش توضیح لازم رو داد._ باشه...
جونگکوک گفت و نگاهشو از تهیونگ گرفت.خودشو با گوشیش مشغول کرد.
چند لحظه سکوت برقرار شد.
_ اهم... خب... یکم فضا سنگین شد انگار... هوسوک هیونگ! دنس بتل!
جیمین گفت و هوسوک رو به مبارزه طلبید.باید جو سنگین رو از بین میبرد.
میتونست متوجه بشه سر این قضیه مورد بحث، تهکوک یه مشکلی دارن.
(قضیه چیه؟ اونا اوکین؟ دعوا کردن؟ یا تهیونگ یه حرکتی زده که مکنه رو ناراحت کرده؟ بذار یکم دیگه صبر کنم ببینم چی میشه...)
جیمین با خودش فکر کرد._ اوکی قبوله! ولی میدونی که نمیتونی برنده بشی!
هوسوک چالش جیمینو قبول کرد و بلند شد.نامجون یه آهنگ گذاشت و همه منتظر شدن ببینن اون دو نفر چیکار میکنن.
_ من میرم دستشویی. دوباره مثل اون سری نرین تو ایستگاه پلیس محله دنبالم بگردینا! احمقای بچ...
جونگکوک خطاب به جیمین و سوکجین گفت و بلند شد.
YOU ARE READING
~Colorful Darkness~
Fanfictionخیلی نرم لباشو که روی لبای جونگکوک قفل شده بودن حرکت داد و بعد به آرومی ازش جدا شد. _ دوست پسرش منم! تهیونگ زمزمه کرد و دستشو دور کمر جونگکوک حلقه کرد... 🔴در حال ادیت🔴 Genre: romance, school life, slice of life, fun, smut Main couple: VKOOK Sub co...