pt_70

666 103 23
                                    

قرار بود درباره قرار تهکوک باشه...
الانم هستا...
منتها قرارشون تو تخته... :)
گفتم یه اخطاری بدم چون برنامه عوض شد...

______________________

_ هی کیم فاکینگ تهـ-یونگ...
جونگکوک حرفشو با دیدن پدر و مادر تهیونگ که دور میز نهار خوری نشسته بودن قطع کرد.

انگار اونا منتظر بودن تا اون دو نفر از راه برسن و یه جلسه مهم رو شروع کنن.

(یعنی شنیدن چی گفتم؟ فکر نکنم! حالا اصلا مهمم نیست! اینجا خونه کوفتیم نیست که بخوام مراقب حرف زدنم باشم. اونا با این چیزا مشکلی ندارن برخلاف مامان بابای من...)
جونگکوک با خودش فکر کرد در حالی که کفشاشو درمیاورد.

_ سلام... همه خوبین؟ چیزی شده؟
جونگکوک پرسید و کولشو رو زمین گذاشت.

_ سلام پسرم. چیزی که شده. ولی اینجوری نیست که خبر بدی باشه یا اتفاق ناجوری افتاده باشه. فقط می‌خوایم یه صحبت کوچیک داشته باشیم.
کیم بزرگ گفت و لبخند گرمی زد.

تهیونگ همون لحظه از دستشویی اومد بیرون و چند تا برگ دستمال برداشت تا دستاشو که شسته بود خشک کنه.

_ خب قضیه چیه؟ چرا جلسه گرفتین؟
تهیونگ پرسید و بعد نیم نگاهی به جونگکوک انداخت.

میتونست مشکلی که به خاطر اتفاق توی ماشین برای جونگکوک ایجاد کرده بود رو ببینه.

پوزخندی زد و به جونگکوک نزدیک شد.

_ اگه باسن مبارکتونو بیارین اینجا و بشینین متوجه میشین!
مادر تهیونگ با اخم کوچیکی گفت و پدر تهیونگ سریع برگشت سمتش و زیر لب چیزی بهش گفت.

جونگکوک از چیزی که شنیده بود متعجب بود و تهیونگ هم داشت به خاطر این اتفاقات آروم میخندید.

_ آه نگرانش نباش. مامان بعضی وقتا سعی می‌کنه که از اصطلاحات ما به اصطلاح نوجوونا استفاده کنه! اخیرا اینجوری شده. یه جورایی باحاله...
تهیونگ گفت و دستشو دور گردن جونگکوک انداخت.

_ هوم... جالبه...
جونگکوک زمزمه کرد.

بلاخره پچ پچ های اون دو نفر تموم شد و ایندفعه محترمانه تر جونگکوک و تهیونگ رو دعوت کردن پشت میز بشینن.

تهیونگ اول حرکت کرد.

و حتی یه صدم ثانیه رو هم برای انگولک کردن جونگکوک تلف نکرد.

همزمان با دور شدنش، دستی که پشت گردن جونگکوک گذاشته بود رو به آرومی حرکت داد و انگشتاشو خیلی نرم روی گردن حساس جونگکوک کشید.

جونگکوک لرز خفیف و نامحسوسی کرد و تهیونگ همون لحظه درست قبل از اینکه کاملا از جونگکوک جدا بشه سریع همون دستشو پایین برد و خیلی آروم جونگکوک رو اسپنک کرد.

~Colorful Darkness~Where stories live. Discover now