pt_46

938 155 31
                                    

فلش بک

_ واییی! این خیلی هیجان انگیزه! اون مانع ها رو ببین! وای اونا رو! خیلی خفنه! هی جی کی نظرت راجع به اون حلقه ها چیه؟ یعنی باید از وسطشون بپریم؟ یا ازشون آویزون بشیم؟ شایدم باید رو زمین قلشون بدیم؟ یا.‌..

_ شاید اگه دهن فاکیتو ببندی و بذاری سرپرستا بهمون توضیح بدن جوابتو بگیری کله موزی!
تهیونگ غرید و دست جی رو از دور گردن جونگکوک برداشت. دست اون پسرو محکم به عقب هل داد و سرانجام این دست تهیونگ بود که دور گردن جونگکوک حلقه شده بود.

البته انگار زیادی محکم حلقه شده بود!

_ هی... ت-وی... یکم... یکم زیادی داری فشار میدی...
_ ها؟!
تهیونگ غرید و جونگکوک دست از تقلا برای آزاد کردن خودش برداشت.

_ آهای آقای اخمو! من کله موزی نیستم!
_ اتفاقا خیلیم هسی! چون قشنگ سرتو کردی تو...

_ خیله خب بچه ها! آروم باشین!
جونگکوک از این فرصت که تهیونگ یکم اونو شل گرفته بود استفاده کرد و در رفت.

بعدشم سعی کرد دعوا رو بخوابونه. هرچند کار ساده‌ای نبود.

_ اوی وی کله خراب! گمشو بیا به من کمک کن! اگه جلوی این بچو نگیری همینجا لباسامو درمیاره و ازم سواری میگیره! محض رضای فاک! چرا درصد گی بودن اینا اینقدر بالاست؟!
_ همم دوسش نداری بیبی؟
ملکی زمزمه کرد و دستشو رو بدن یونگی کشید.

از اونجایی که یونگی با یه عده دیگه وسیله سنگین دستش داشت و نمیتونست کاری کنه، ماکی داشت از فرصت سواستفاده میکرد.

_ مشکل خودته رفیق. درضمن من دستم بنده.
تهیونگ گفت و دوباره دستشو دور جونگکوک حلقه کرد.

منتها ایندفعه دستشو دور کمر جونگکوک حلقه کرد و بعد سرشو به شونه پسر تکیه داد.

_ هی! وی! چ-چیکار...
_ هیسسس! دیشب به خاطر تمرین آواز تائه‌رین نتونسم بخوابم. و این از مزاحمت اون کله موزی هم جلوگیری می‌کنه.

خب این حقیقت بود. اگه یه چیز بود که جی خیلی براش ارزش قائل بود، اون خواب بود. امکان نداشت خواب یه نفرو بهم بزنه. حتی دشمنش.

جی با دیدن اون وضعیت اخم کرد و لپ هاشو از عصبانیت باد کرد.
_ پوفف قبول نیست!

جونگکوک کوتاه خندید.
_ کیوت شدی. عصبانیتت کیوته.

با شنیدن این حرف جونگکوک حس کرد که انگشتای تهیونگ خیلی سریع یه فشار کوچیک به پهلو هاش وارد کردن.

_ واقعا؟ یعنی عصبانیتم کیوته؟ هیچکی اینو بهم نگفته بود! جی کی تو بهترینی! مای جی کی! دوست دارممم!
جی گفت و محکم جونگکوک رو بغل کرد.

تهیونگ اخم کرد و سرشو از رو شونه جونگکوک برداشت.
_ که عصبانیتش کیوته؟ چطور عصبانیت می‌تونه کیوت باشه ها؟!

~Colorful Darkness~Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu