اگه از جیمین، سوکجین و بکهیون میپرسیدی که: مطمئنید دیروز به جونگکوک خوش گذشت؟
جوابشون قطعاً نه بود!چون جونگکوک به طرز غریبی حالش بد بود. از صبح که در کمال تعجب، دیر به مدرسه رسیده بود تا همین حالا که همشون سر کلاس آموزش آواز بودن، مثل یه مجسمه بود.
تمام روز بیشتر از چند کلمهی معمولی مثل "سلام" "چطوری" و "مرسی"، چیز دیگهای نگفته بود.
مدام تو خودش بود و هی اخم میکرد یا اینکه یهویی یه بهونه الکی میآورد و از جمع دور میشد.
هیچ کس هیچ ایدهای نداشت که جونگکوک چش شده، ولی مطمئن بودن که اتفاق خیلی بدی افتاده. آخه قیافهی اون پسر جوری بود که انگار هر لحظه ممکنه بزنه زیر گریه!
این باعث میشد که همشون حس بدی داشته باشن. احساس کمبود میکردن. مثل پازلی که یه تیکش گم شده...
اونا میخواستن جونگکوک خوشحال و خندونشون برگرده و جیمین به طرز مسخرهای دلتنگ دعوا های اون پسر با سوکجین و بکهیون، شده بود.
بنابراین همهی اونا سعی داشتن به نحوی پسر رو سر حال بیارن.
_ آره و حدس بزنید کی دیشب دلش برای جونگکوک یه ذره شده بود؟
_ هی جیمین خفه شو!جیمین دستشو دور گردن جونگکوک انداخت و با خنده به بکهیون اشاره کرد.
_ آره همین بکهیون خودمون!
_ شات د فاک آپ جیمین!_ خلاصه که هی داشت میگفت چرا جونگکوک رفتتت؟ اصن بدون اون خوش نمیگذرههه! حوصلم پوکیددد!
_ من کی اینا رو گفتم؟! چرا چرت میگی؟؟ حقیقتو تحریف نکن بچ!سوکجین داشت به دعوای اونا میخندید و همه این قضایا باعث شد جونگکوک یکم از هپروت بیرون بیاد.
_ وا-واقعا؟!
هر سه نفر با دقت اونو زیر نظر گرفتن. خوشحال بودن که یه ریکشنی نشون داده.
جیمین با ذوق به نشونهی تایید سر تکون داد و حتی بکهیون هم منتظر بود که جونگکوک بحثو شروع کنه.
ولی جونگکوک فقط یه لبخند نصفه نیمه زد و گفت:
_ هوم... که اینطور...
بعدش سریع از دوستاش دور شد و خودشو بین بقیه اعضای گروه آواز گم و گور کرد.
_ لعنت بهش! اون چه مرگشه؟
_ اوه انگار واقعا خیلی بهش علاقه داری بک!
_ جیمین خفه میشی یا خفت کنم؟؟_ اوکی بچه ها آروم باشین! الان باید بفهمیم کوک چشه، نه اینکه همدیگه رو بکشیم!
سوکجین گفت و اون دو تا رو از هم دور کرد._ واو! جین خودتی؟
_ جین، هیونگ بازی درنیار! بهت نمیاد!حرفای بکهیون و جیمین باعث شد سوکجین اخم کنه.
![](https://img.wattpad.com/cover/242553709-288-k212976.jpg)
ŞİMDİ OKUDUĞUN
~Colorful Darkness~
Hayran Kurguخیلی نرم لباشو که روی لبای جونگکوک قفل شده بودن حرکت داد و بعد به آرومی ازش جدا شد. _ دوست پسرش منم! تهیونگ زمزمه کرد و دستشو دور کمر جونگکوک حلقه کرد... 🔴در حال ادیت🔴 Genre: romance, school life, slice of life, fun, smut Main couple: VKOOK Sub co...