_ اشتباه کردی کیم! و حالا باید تنبیه بشی!
نامجون شوکه نگاهش کرد.
_ چـ-چی؟ یعنی چی؟!
_ همین که شنیدی!
_ و-ولی...سوکجین نذاشت اون پسر حرفشو بزنه. یکی از پاهاشو بین پاهای نامجون قرار داد و سرشو تو گردنش فرو برد.
_ آخ... سوکـ-جین... بس کن... آه!
ولی این حرف نامجون فقط باعث شد سوکجین بیشتر اذیتش کنه.
پاشو بیشتر فشار داد و ناله نامجون از قبل کمی بلندتر شد.
سوکجین از بی حواسی پسر استفاده کرد و گردنش رو محکم گاز گرفت. بعدشم هم همونجا رو مکید تا یه مارک به جا بذاره.
_ آخخ! فاک، چیکار میکنی؟! برو اونور!
نامجون با اینکه حالت خماری پیدا کرده بود، سوکجین رو هل داد تا ازش دور بشه.
_ هه! خوشگل شدی آقای دستیار نماینده~ میخوام ببینم چطور بیرون میری!
سوکجین اینو گفت و با پوزخند رضایتمندش اتاق رو ترک کرد.نامجون خشکش زده بود.
_ چی؟ اون لعنتی چیکار کرد؟ مارکم کرده؟!
سریع سمت کیفش رفت و گوشیشو درآورد.
_ دِ فاک؟؟؟
متاسفانه حدسش درست بود.
سوکجین مارک قرمز و پررنگی روی گردنش به جا گذاشته بود. جوری که نمیشد با لباس بپوشونیش.
_ وات د هل؟! حالا من با این چیکار کنممم؟؟ اون سوکجینِ...
سعی کرد آروم بمونه و اون پسر شیطون رو به باد فحش نگیره.
_ خیلی خب باید به هیون زنگ بزنم آروم باش نامجونی، آروم باش...
رفت تو لیست مخاطباش و به هیون زنگ زد تا بیاد و بهش کمک کنه.
بعد هم طبق عادت، شروع کرد با خودش حرف زدن تا یکم آروم بشه.
خیلی طول نکشید تا هیون خودشو پیش نامجون برسونه.
_ هی چیشده؟ چه بلایی سرت اومده؟
_ یه موجود عوضی... این بلا رو سرم آورده!
نامجون گفت و مارک رو گردنشو نشون داد._ چی؟ هاهاهاها... فک میکردم تاپ باشی!
_ ساکت شو ببینم! گفتم که کار یه آدم عوضی بود. داشت اذیتم میکرد._ و تو جلوشو نگرفتی؟!
هیون با لبخند عجیبی پرسید._ وارد جزئیات نشو و فقط اون کرم لعنتیو بده به من...
_ یا شایدم نخواستی جلوشو بگیری؟!
لبخند هیون شیطانی شد._ محض رضای فاک فقط کرمو بده!
_ خیلی خب بابا...هیون غرغر کنان به نامجون نزدیک شد.
بهش کمک کرد تا با استفاده از اون کرم مارک پررنگ روی گردنش رو تا حد زیادی بپوشونه.
_ مرسی هیون. به دادم رسیدی.
_ قابلی نداشت. مگه من چند تا داداش کوچولوی خرابکار دارم؟؟
![](https://img.wattpad.com/cover/242553709-288-k212976.jpg)
YOU ARE READING
~Colorful Darkness~
Fanfictionخیلی نرم لباشو که روی لبای جونگکوک قفل شده بودن حرکت داد و بعد به آرومی ازش جدا شد. _ دوست پسرش منم! تهیونگ زمزمه کرد و دستشو دور کمر جونگکوک حلقه کرد... 🔴در حال ادیت🔴 Genre: romance, school life, slice of life, fun, smut Main couple: VKOOK Sub co...