pt_44

905 145 27
                                    

_ جین!

با شنیدن اون صدای آشنا نامه رو توی کولش چپوندو زیپشو کامل بست.

_ ها؟ چی؟ چیشده؟

وقتی بقیه اعضای اکیپ رو که فاصله کمی باهاش داشتن دید سریع گارد گرفت و آماده فرار شد.

ولی اونا زودتر وارد عمل شدن و از سه طرف جلوشو گرفتن. از اونجایی که پشتش هم لاکر دانش آموزا بود، راه فراری نداشت.

_ آها خوب گیرت انداختیم! حالا لو بده ببینم اون نامه برای کیه.
جیمین گفت و سوکجین محکم کولشو تو بغلش فشار داد.

_ یه چیزی هست به نام حریم شخصی و البته که شما بچز چیزی دربارش نمی‌دونید... حداقل نه تا وقتی که میخواین راجع به سکس بکهیون و دوست پسرش بدونین!
_ ودف! خودتم یکی از اونایی هسی که میخواستی بدونی!
بکهیون شاکی گفت.

_ خب طفره نرو. لو بدههه!
_ جیمینی زیاد بزرگش نکن احتمالا فقط همون نامه های عشقولانه طرفداراشه.
جونگکوک گفت و جین اخم کرد.

_ بیخیال طرفدارای من نمیشی نه؟ اصلا حالا که اینطور شد... اوه شت اونجا رو! نامزد فیکت با اون کراش عجیب جیمین دارن با هم میان اینجا!
سوکجین یهویی گفت و توجه جیمین و جونگکوک رو به طرف دیگه جلب کرد.

_ احمقا! اون داره گولتون...
سوکجین یهویی بکهیونو هل داد و نذاشت حرفشو تموم کنه.

با تمام سرعت دویید تا خودشو گم و گور کنه.

از پشت سرش صدای اونا رو شنید که داشتن دنبالش میدویدن و فاک اون جونگکوک عوضی خیلی سریع بود!

درست همون لحظه‌ای که جونگکوک داشت به سوکجین میرسید، یه نفر جلوی سوکجین ظاهر شد و سوکجین یهویی زد رو ترمز. ولی باز هم خیلی بدجور با اون شخص تصادف کرد.

جونگکوک که درست پشت سر سوکجین بود تعادلشو از دست داد و افتاد روی دو نفری که روی زمین بودن.

جیمین و بکهیون به موقع ایستادن و تصادف انسانی از اون سنگین تر نشد.

_ فاک! فک کنم مهره کمرم شکست...
_ کیم نامجون؟
سوکجین با تعجب به کسی که باهاش تصادف کرده بود نگاه کرد.

_ کیم سوکجین... دوباره یه تصادف با تو توی راهرو! اینو مدیون چی هستم؟
_ رفقای احمقم که همیشه یه گندی بالا میارن.
سوکجین گفت و خندید.

نامجون به خندیدنش نگاه کرد و لبخند زد.

جونگکوک از روی اونا پاشد و سر پا ایستاد.
_ اه شرمنده. بذارین کمکتون کنم.

سوکجین از روی نامجون بلند شد و جونگکوک اول به نامجون و بعد به سوکجین کمک کرد تا از روی زمین بلند بشن.

البته نه به همین راحتی!

_ هوی تو! اول باید به من کنی بچ! چرا اونو بلند کردی؟!
_ مگه خودت دست و پا نداری؟ خب خودت بلند شو!
جونگکوک گفت و برای سوکجین ادا درآورد.

~Colorful Darkness~Where stories live. Discover now