سلامم بذارین یه نکته رو همینجا اعلام کنم.
امتحانا دارن شروع میشن دوباره و من نمیتونم آپ کنم شرمنده💔مرسی از همه کسایی تا اینجا کنارم موندن و همیشه صبور بودن
مرسی که پای داستان احمقانه و رو مخ من نشستید و بهش بها دادید♥️چیز زیادی تا پایان داستان نمونده(البته همین چیز زیادی نمونده شاید آخرش به ده پارت هم بکشه😐😂) این آخرین دفعه رو هم منو ببخشید واسه وقفه داستان
لاو لاو♥️
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
دستای جونگکوک رو محکم گرفت و به در چسبوندشون تا مقاومت نکنه.
سریع به لبای اون پسر حمله کرد و مشغول بوسیدنش شد.
جونگکوک هم توی بوسه همراهیش کرد و دیگه مقاومتی نکرد.
تهیونگ کراوات لباس فرم جونگکوک رو شل کرد و بعد دو تا دکمه اول لباسشو باز کرد.
وقتی بلاخره نفس کم آورد، از لبای جونگکوک دل کند و سراغ گردنش رفت.
اما قبل از اینکه کوچیک ترین حرکتی بکنه، جونگکوک بخاطر حس نفس های داغ تهیونگ روی گردنش لرز خفیفی کرد.
_ همم... تو...
تهیونگ زمزمه وار گفت و لباشو آروو روی گردن جونگکوک کشید._ آهه...
جونگکوک ناله آرومی کرد و سریع دهنشو با دستش پوشوند._ پس درست حدس زدم! تو رو گردنت حساسی کوکی مگه نه؟
تهیونگ پرسید و پوزخندی زد.قبل از اینکه جونگکوک بتونه حتی به جواب دادن فکر کنه تهیونگ لبای داغشو به گردن پسر مقابلش چسبوند و دوباره صداشو درآورد.
_ آهه ته...
جونگکوک ایندفعه یکم بلندتر ناله کرد و بعد بازم جلوی دهنشو گرفت._ فاک... خیلی هاته... جوری که صدام میزنی... دوسش دارم...
تهیونگ گفت و بوسه های کوتاه و زیادی روی تمام گردن پسر گذاشت.جونگکوک لباشو گاز گرفته بود تا صدایی بیرون نده ولی هنوزم ناله های مبهمی از دهنش بیرون میومد.
تهیونگ با انگشتش لب جونگکوک رو از حصار دندون های آزاد کرد.
_ خودتو نگه ندار. راحت باش کوکی._ راحت؟ ما تو دستشویی مدرسه ایم و...
_ من دوست دارم صداتو بشنوم...
تهیونگ با صداش که حالا بم تر شده بود کنار گوش جونگکوک پچ پچ کرد و جونگکوک رسماً خفه شد!(ودف ودف وات د فاکینگ فاک؟! چرا صدای لعنتیش اینقدر هات بود؟ فاک! احمق! نمیتونم به خاطر یه همچین چیزی تحریک شم... اهه لعنتی باورم نمیشه الان اینجاییم و قراره یه کارایی بکنیم! لعنتی خجالت آوره!)
جونگکوک در حالی که تو افکارش غرق شده بود چشماشو محکم بست و سرش رو عقب برد تا یکم آروم بشه.
![](https://img.wattpad.com/cover/242553709-288-k212976.jpg)
BINABASA MO ANG
~Colorful Darkness~
Fanfictionخیلی نرم لباشو که روی لبای جونگکوک قفل شده بودن حرکت داد و بعد به آرومی ازش جدا شد. _ دوست پسرش منم! تهیونگ زمزمه کرد و دستشو دور کمر جونگکوک حلقه کرد... 🔴در حال ادیت🔴 Genre: romance, school life, slice of life, fun, smut Main couple: VKOOK Sub co...