e6

528 148 62
                                    

بعد از رفتن بچه ها وانگجی برعکس همیشه که یک راست به خونه یی فان میرفت تصصمیم گرفت یه سر به عمارتی که به زودی خونه ش میشد بزنه....

و بفهمه که اون روز دقیقا چه چیزی اونطور شیچن رو ترسونده..‌

تک تک اتاق های خونه رو گشت اما هیچ چیز غیر عادی ای پیدا نکرد...

تمام اتاق ها خالی بودند...
اروم به اتاق مطالعه ی عموش رفت و اونجا نشست و چشم هاش رو بست...

سعی کرد روی انرژی های اجسام تمرکز کنه...
و بلاخره یه چیزی پیدا کرد...
یه چیزی... شبیه یه رد...

یه رد ضعیف...

پس اون روز قطعا یه چیزی اینجا بوده...

اما الان که چند روزی گذشته نمیشه دقیقا فهمید چی بوده...

اروم چشم هاش رو باز کرد و گفت
-هرچیزی که هستی... بهتره از این خونه بری... اگه یک بار دیگه اعضای این خونه رو ازار بدی... مطمعن باش اگه زنده ای ...دیگه زنده نخواهی موند و اگه از عالم محوت میکنم...

و بعد از جاش بلند شد و بدون هیچ حرف دیگه ای از خونه ش بیرون رفت...

میدونست که اون موجود هرچی که هست این حرفش رو شنیده...

طوری کلمات رو گفته بود که برای اون موجود که ردش توی اتاق باقی مونده بود تکرار بشه...

حالا فقط باید صبر میکرد تا ببینه اون موجود چه تصمیمی میگیره...

فعلا باید صبر میکرد..

#

ووشیان اروم به شیچن که گوشه ی اتاق نشسته بود و تکالیفش رو انجام میداد نگاه کرد و لبخندی زد و گفت
-هی شیچن...دوست داری... بریم یه جای خوب؟

شیچن اروم سرش رو بلند کرد و گیج به ووشیان نگاه کرد...

ووشیان لبخند بزرگ تری زد و گفت
-میخوام ببرمت یه جایی که خودم بدجوری عاشقشم...

شیچن اروم پرسید
-پس مشقام چی؟

ووشیان شونه ای بالا انداخت
-بعدا انجامشوم میدیم... زودباش...

و بعد دست شیچن رو گرفت و اونو دنبال خودش کشید...
با هم... به طرف دریاچه رفتند...

خورشید تازه غروب کرده بود و هوا هنوز گرگ و میش بود...

ووشیان کنار دریاچه نشست و شیچن رو هم کنار خودش نشوند و گفت
-به زودی...ماه درمیاد و این دریاچه خیلی قشنگ میشه...

شیچن یه جورایی حوصله ش سر رفته بود پس فقط اروم گفت
-باشه...

ووشیان به دریاچه زل زد و چند دقیقه ی بعد توی خیالات خودش غرق شد...
شیچن اروم از جاش بلند شد...

لب دریاچه بودن شاید قشنگ و جذاب باشه... ولی نه برای یه بچه!

شیچن بیشتر از اینکه محو زیبایی دریاچه بشه ترسیده بود اما خب... میدونست که پدرش دوست نداره بره خونه...

promiseWhere stories live. Discover now