e12

439 140 117
                                    

وانگجی گیج به ووشیان نگاه کرد...

خیلی دلش میخواست جلوی ووشیان رو بگیره ولی...

نمیتونست توی این یه مورد دخالتی کنه...

ووشیان اروم از جاش بلند شد و گفت
-تا برگردم همینطوری میمونی...ببینم دستات رو اوردی پایین من میدونم و تو...

شیچن جوابی نداد و همونطور دست هاش رو بالای سرش نگه داشت...

بلاخره بعد از چند دقیقه... ووشیان برگشت و گفت
-خیلخوب..حالا دیگه بسه...میتونی دستات رو بیاری پایین... و دیگه حواست باشه که کی مهمون دعوت میکنی...

شیچن اروم گفت
-ببخشید...

و بعد بلند شد و به طرف وانگجی اومد و کنارش نشست...

وانگجی اروم گفت
-منم...باید عذر بخوام...

ووشیان شونه ای بالا انداخت
-من مشکلی با دیده شدنم ندارم‌.‌..در هرحال جفتمون مردیم پس عذر خواهیت رو قبول میکنم... تنبیه شیچن برای این بود که باید وقت شناسی رو یاد بگیره...

وانگجی هوم ارومی گفت و سری تکون داد...
ووشیان لیوان چایی رو جلوی وانگجی گذاشت و گفت
-خب... میتونم بپرسم چرا به اینجا اومدین معلم لان؟

وانگجی اروم کتاب ووشیان رو به طرفش گرفت و گفت
-اینو... جا گذاشته بودی...

ووشیان اوه ارومی گفت و کتاب رو برداشت و گفت
-ممنونم... خب...الان که دیگه کاری رو که براش اومده بودی رو انجام دادی‌...دیگه دلیلی برای اینجا موندن نیست مگر اینکه...

لبخند بزرگ تری زد و گفت
-نظرت چیه که برای شام بمونی؟

#

ووشیان اروم از اتاق شیچن بیرون اومد و گفت
-ممنون که...موندی...

وانگجی اروم سرش رو تکون داد... ووشیان نفس عمیقی کشید و گفت
-غذا که خیلی کم خوردی... چایی هم که نخوردی..اقلا بیا با هم یکم بنوشیم...

وانگجی اروم سرش رو به معنی نه تکون داد و گفت
-من... نمیتونم الکل بخورم...

ووشیان اهی کشید و گفت
-خب... اگه نمیخوای مجبورت نمیکنم...ولی این یه شراب خاصه ها...

وانگجی اروم جواب داد
-ممنون..اما نمیخورم...
ووشیان خیاخوب کشیده ای گفت و به اشپزخونه رفت و با بطری و یه لیوان کوچیک برگشت و پشت میز شروع کرد و گفت

-میدونی...تاحالا شیچن هیچ وقت...از کسی نخواسته بود که شب بمونه...تو براش به نظرم..یه مهمون واقعا خاصی...

وانگجی چیزی نگفت...ولی لبخند کوچیکی زد..
ووشیان اروم لیوانش رو پر کرد و سر کشید و بعد گفت
-خوشحالم... که اومدیم اینجا...

وانگجی یه دفعه و به صورت ناخوداگاه..سوالی که خیلی وقت بود ذهنش رو مشغول کرده بود رو پرسید
-چرا...اسمش رو شیچن گذاشتی؟

promiseWhere stories live. Discover now