Part 52

943 142 107
                                    

زین : (دستم رو بالا میبرم و بالاخره زنگ رو فشار میدم...)

ز : آدام منم...

زین...

(هیچ صدایی از اون طرف آيفون بلند نمیشه...)

ز : آدام؟...

(صدای گذاشتن گوشی رو میشنوم اما در باز نمیشه...

با تعجب به نیک و پیتر نگاه میکنم‌...)

پ : یادت که نرفته همه فکر میکنند مردی؟...

ز : آهان...

ن : یه بار دیگه زنگ بزن...

(سری تکون میدم و میخوام یه بار دیگه زنگ بزنم که در به شدت باز میشه و آدام جلوی در ظاهر میشه...

بهت زده جلوی در خشکش میزنه...)

ز : آدام...

(تازه به خودش میاد‌..

به زحمت میگه...)

آد : زین...

(صدای هنری رو میشنوم...)

ه : آدام یه دفعه ای چی ش...

(هنری هم با دیدن من حرف تو دهنش میمونه‌.‌..

با چشم های گرد شده نگاهم میکنه...

نمیدونم چند دقیقه گذشته آدام و هنری مات و مبهوت به من زل زدن و با ناباوری بهم نگاه میکنند...

نگاهی به نیک و پیتر میندازم...

اونا هم منتظر حرکتی از جانب منن...

آهی میکشم و دستم رو جلوی صورت آدام میبرم و تکون میدم...)

ز : آدام چته؟...

منم...

زین...

دوست ملودی‌...

(آدام با حرکت دست من تازه به خودش میاد و با لکنت میگه...)

آد : زین..‌

تو که مرده بودی...

(شونه ای بالا میندازم..‌.)

ز : حالا که میبینی زندم‌...

(چنگی به موهاش میزنه و دوباره با دقت براندازم میکنه...)‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌

آد : آخه چطور ممکنه؟...

(لبخند تلخی میزنم و میگم...)

ز : تو این روز ها مرگم بنده رو جواب کرده...

(انگار اصلا صدای من رو نشنیده...

چون همون جور ادامه میده...)

آد : اما...

آخه...

تو...

دره...

ماشین ملودی...

(دستش رو بالا میاره و بازوم رو لمس میکنه...)

Travel To Love (Ziam)Where stories live. Discover now