پارت سوم

3.2K 543 51
                                    

_خب... چیزه... اره.. اقای کیم او.. اونجابود.. ومنوتااینجااورد... وااایی خدددااا... میدونستی امگاهاوقتی تواولین تبدیل گرگیشون.... هیت... هیت دارن؟؟؟؟بوی...بپی شدیدمم به خاطر...هیتمه.......

بابغض سرشوتکون دادو سعی کردبیشترازچشام ارامش بگیره که این تقریباغیرممکن بودچون خودم هنوزتوی شوک بودم و جین خجالت زده و سردرگم بود. ازاونجاییکه هیچ خجالتی بامن نداشت... رفتارش خیلی مشکوک بودوخیلی دلم میخواست بدونم دلیلش چیه.!! ولی فعلادیدم صلاح اینه که ازش بپرسم دلیل امگاشدنش چیه و سعی کنم ارومش کنم به هرحال کم چیزی نبود... چی فکرمیکردیم و چی شد!!!!

-جین عزیزم اشکالی نداره اتفاقیه که افتاده و به هیچ وجه تقصیرتونیست... رفتی دکتریانه؟؟ این بایدیه توضیح دقیق داشته باشه... اوووووهههههه جیــــــــــــــــــــــــــننننن...

تازه فمیدم منظورش ازرفتن توی هیت و اون بوی شدیدخواستنیش....!!! wtf....
جین که هنوزم  داشت فکرمیکردباشنیدن صدای بلندوهیجانی من یهوسرشوبلندکردوباتعجب بهم نگاه کردوقطعامنتظرتوضیح بود

_جین توالان یه امگایی اوکی... واقای کیـــــم....

سعی کردموبابانگران کردن ابروهامووجم کردنگوشه لبم منظورموازچهرم بخونه که.... نه واقعاازاین ستاره ای که تواین چندساعتی که ندیدمش بی نهایت خوشگل و زیباشده بود، انتظارداشتم مغزش ایناروبفهمه؟؟؟؟!!! پس سعی کردم روی بیخیال و بی نهایت پرروموفعال کنم پس چهرموپوکرکردموگفتم

_دادی بهش؟؟؟؟

جین بایه قیافه ناباورزل زدبهم.کم مونده بودگوزیوکه چنددقیقه پیش درخودم خفه کردم بودم ازادکنم تابهخودش بیاد. مدیونیدفکرکنیددنبال بهونه واس ول دادنمم.بیخیال بحث دلنشین توی سرم شدم و سعی کردم میل شدیدموپس زدم ویکی خوابوندم زیرگوشش تابه خودش بیاد

_عنتـــــــــــــررررررررگـــــــــــــاووووموش خرمــــــــایی تفــــــــ تفــــــــی بشین میخوام برینم دهنـــــــــــــــت

+اهــــــــــــــــ جیـــــــــــن خفه شودیگه چراننه من غریبم بازی درمیاری الاخ خب بنال دادی یاندادی اونی که من پایین دیدم بش میخوردرانددوازدهمش ناکام مونده باشه اونم فک کنم به خاطراینه که من یهواومدم

بعدبایه نیش فوق العاده گنده نگاش کردم که دیدم  پایین پلکش داره میپره وهرلحظه امادس که بهم حمله کنه واس همین محض پیشگیری ازهرگونه حمله، عشق قدیمی چندساعتموکه داشت زورمیزددراغوش عصب های بویاییمون قراربگیره، ازادکردم.

_بـــــــــــــــــــــــــــــه بـــــــــــــــــــــــــه این بوی دل انگیزمال منه یارایحه توجین؟... اگه گفتی اگه گفتی...

وهی ابروهاموبراش بالاپایین میکردم.
اوه اوه این چی بودمن زدم. ریه هام ذوب شددددد. اوه جیــــــــــن. فکرکنم رایحه دل انگیزم خشکش کرده. شــــــت... اگه میدونستم یه همچین سمیودارم اون پایین بزرگ و بزرگ ترش میکنم همونجاجلوی اون اسباول میدادم اونام فیض ببرن... اخیش داره واکنش نشون میده

_واقــــعاازت ناامیدشدم جیمین چشام میســـــــوزه لعنتی... امونیاک بودپفیوززززز.... هنوزالفانشدی، ببین الفابشی چی میزنی اورنگوتــــــــــــــان
+بیخیال جین فقط ازش لذت ببر
_خفه شوگوزو
+اوکــــــی
+جین فردابریم دکتر
_مگه چه مرگته

بابیچاره ترین و پوکرترین حالت ممکن نگاهش کردموقبل ازاینکه باسخنان گوهربارم به رگبارببندمش خودش یادش اومد

_اهــــــــــان...

فوری بازم بغض کردوگفت

_راس میگی... جیـــــمیـــــــن چرامن اینجوری شدم اخه؟؟؟

بهتردیدم مسخره بازیوبزارم کنارویکم دلداریش بدم. بالاخره جین بهترین رفیقم بود.

_هی جین ناراحت نباش حتمافردامیفهمیم چیشده... ولی بایداعتراف کنم خوشگل ترین امگاییشدی که به عمرم دیدم... قطعاوقتی الفاشدم این افتخاروبهت میدم و جفتت میشم
+جیمین فقط خفه شو... اصلاازکجامعلوم توام امگانشی؟؟!!!

هارهارخندیدمو بهش گفتم
_این امکان نداره
+ازکجاانقدمطمئنی؟؟ مگوضعیتمنونمیبینی پسر؟؟!!
_اناتومی بدن من پیشگوی خیلی خوبیه

وقیافه حق به جانب و مغروری به خودم گرفتم. جین بعدقیافه پوکرش پوزخندبلندی زدوگفت

_مگ تاهمین چندساعت پیش منم همینونمیگفتم؟؟ درضمن اگه به اناتومی بدن باشه که جنابعالی که هنوزمعلومه نشدهچه نژادی هسی ازمنی که امگاهستم ریزجثه تروضعیف تری

بازهم کتف عزیزم گاییدن همه روبت عهده گرفت. حرفاش بدجوراعصابموبهم ریخت ولی باهمون خونسردی ذاتیم بلندشدموبه طرف اتاق خواب جین رفتم و درهمین حین گفتم

_فردا... ساعت 9وقت میگیرم... اماده باش
+اه.... خیله خب..

همونجوریکه داشتم به طرف اتاق میرفتم کمی سرموبرگردوندموگفتم

_راستی فک نکن حضوربی موقع اقای کیم رواینجایادم رفته...

وچشمکی برای بقیه حرفام زدموادامه دادم

_ولی خب فعلانتونستم برم اونجاییکه سفارشموکرده بودوواس همین فردابعددکترت بایدبریم پیشش... اه..... بالاخره بایدیه عذرخواهی درستو حسابی ازش بکنم دیگ...

جین نگران ازجاش بلندشدواومدسمتم

_چیشده جیمین.. انقدحواسم پرت وضعیت خودم شدکه پاک فراموش کردم چراالان بایداینجاباشی!!!
+چیزی نیس رفیق جونم... ینی امیدوارم نباشه... ایناروبیخیال تومراقب خودت باشو زیادبهش فک نکن... فرداهمه چیودرست میکنیم

بعدش یه بوس روگونه نرم و بسیارلطیف جین که به قطعابه خاطرامگابودنش بدست اورده بود، زدمو داخل اتاق شدم برای رفع خستگی یه شب پرماجرا...

امگای شرورمن/☆MY EVIL OMEGA/☆Where stories live. Discover now