پارت هشتم_جیمین

3.6K 519 9
                                    


بدجوردلم دردمیکردوجلوی شلوارم خیس ازپریکام و پشت شلوارم خیس ازلوبی که بدنم تحت تاثیرهیت ترشح میکرد. جینم وضعیت بهتری نداشت. نمیدونستم الان به خاطرکدوم دردم بایدگریه کنم! درددلم، دردعضوم، دردباسنم، درداینکه یه امگاشدم یااینکه.... هوففف... فاکـــــــــک... الان من واقعاجفت اون گرگ وحشیم؟؟!!!!!
این بیشترازهمه اعصابموخردمیکرد. وقتی صدای ناله های جین قطع شدباچهره ای جمع شده ازدردبرگشتم سمتشونگاش کردم که دیدم باچشمای وزغی ازحدقه دراومده داره گردنمونگاه میکنه....
باتعجب دستموگذاشتم روگردنم که دردعمیقش خیلی خوب علت تعجب جینوکوبیدتوسرم!!! باشدت گرفتن دردم نگاهموازجین گرفتم و دوباره بادستام شکمموبغل کردم. توهمین حین باجیغ بلندجین پسری که ازاول ماروازاونجااورده بودبیرونوالانم پشت فرمون بودزدروترمز..

_جیـــــــــــــــــــــغ جیـــــمیـــــــــن..... تومارک شدیییی.... این الان ینی چیییی؟؟!!!... کی مارکت کرده.... خاک توسرررتتت هنوزامگانشده ب فاک رفتی..... خب چرانشستی بروالانـ..

دستموگذاشتم رودهنشوگفتم

_خفه شوخفه شوخفه شو... اون گرک وحشی مارکم کردمن نمیخواستم داشتم فرارمیکردم ازدستش که اشتباهی رفتم باشگاه الفا.. همونجاهیت شدم و رایحم تمام اون الفاهای هورنیوانداخت به جونم...اونم... اونم اومدبرای اینکه اونابهم دست درازی نکنن گفت جفتشمومارکم کرد...

اینبارهردوشون داشتن باتعجب به من نگاه میکردن.! که پسره گفت

_صب کن... ینی توالان جفت جونگکوکی؟؟!!! ینی اون مرتیکه بی احساس جفتگیری کرده؟؟؟!! اووووهههههــــــه..... پس واس همین بودکه انقدبهم ریخته بوددد......؟؟!!!

جین داشت باشوک به هردوی مانگاه میکرد. منم برای اینکه دیگه اون بیشترازاین کشش نده گفتم

_هی هی وایساارومتر.... اون فقط بهم کمک کرد

+چی داری میگی پسراون گرگ جذابومن ازبچگی میشناسم غیرممکنه فقط به خاطرکمک بهت اینکاروکرده باشه البته اینم..

سرشواوردنزدیکترونفس عمیقی ازسمت من کشید

_بی تاثیرنیست.... شتتتتت... رایحت بی نظیــــــــــره.... رایحه شمادوتاواقعاعالیه نمیدونم چی بگم وواقعامتاسف نیستم که اینومیگم ولی.... دلیل اینکه شماهارپبیرون کشیدم ازاونجاهمین بود... شمارایحه های فوق العاده ای دارین.. ممکن بودنامجون و جونگکوک کنترلشونوازدست بدن و اولین هیتتونو.. چیزه.... یکم بارابطه دردناکی شروع کنید..
راستی... من تهیونگم دوست صمیمی نامجون وجونگکوک والبته جفت یونگی..

منوجین باقیافه سوالی به جین نگاه کردیم که بفهمیم شخص اخری که معرفی کردکی بود. پوف کلافه ای کشیدوگفت

_نگین که اتفاقای توی اتاق یادتون نمیاد... امممم راستش به خاطرش عذرمیخوام نمیدونستم شمادوتاامگاهستین و اینکه ازقضاتوهیت هستین...

امگای شرورمن/☆MY EVIL OMEGA/☆Where stories live. Discover now