پارت دهم_منتظرم باش💦

4K 530 45
                                    

اه خدا... هنوزنمیتونم باورکنم... چرااون.. اصن چرامن... به خاطرین رات لعنتی که هیچ رقمه نمیتونم کنترلش کنم نمیتونم ازخونه بیرون برم واین برای منی که همیشه یادرحال مصاحبه بامجله هاوتلوزیونم یاخریدشرکت و هولدینگای ابرقدرت، یعنی عمق فاجعه!!!!!!!!!!
باصدای زنگ گوشیم بالاخره ازاون تصورات فاکینگم بیرون اومدم و بادیدن اسم یونگی بی حوصله و پوکرتراقبل تماسووصل کردم....

_........
+........
_چرالال شدی مرتیکه سلامت کوبوزینه ناسلامتی من هیونگتم
+اه..... هیونگ اصلاحوصله ندارم مطمعنم ته بت گفته الان توچه وضعیت کوفتی هستم؟!!
_اره

باتعجب گفتم

_اره؟؟؟؟؟!!!!!!! همین؟؟؟؟؟!!!!!!!

همونطورکه ازبی حوصلگی خمیازه میکشیدجوابموداد

_اره خب... توالان یه امگاداری که ازقضاجفتتم هست ولی انقدبی مخ و قدی که حاضرنیسی قبولش کنی

+ینی چی هیونگ؟من فقط.... من فقط.... اهان اره... من فقط میخواسم اونجااتفاقی براش نیفته... بالاخره به خاطرمن بودکه سرازاونجادراورده بوددیگ بایدیجوری خودمم نجاتش میدادم
_شات اپ فاکینگ جئون توهمون کسی هستی که قبل ازدیدنش هزارجورسناریوواس کشتنش چیده بودی و فقط برای یه لحظـــــــــــــــــــــه... دلت سوخته؟!!!!! این اراجیفوخودت باورمیکنی که من باورکنم؟؟!!! اونم کی؟؟!! ادمی که سرکرده های باندمافیا مث سگ ازش حساب میبرن.... محض رضای خدابس کن ایناروکم به شعورمن توهین کن..
+اصن اره.... خب منم یه الفام و اونجاتحت تاثیرقرارگرفتم... این یه امرطبیعیه..
_مرتیکه پفیوزهرکیم ندونه منه پفیوزترازخودت که میدونم اونجای کوفتی که شباتن لشتومیکوبی توش محل تردد چه امگاهاییه؟؟؟ هوم؟؟؟.... اههههه فاک بت من هرباری که پاموبه هرجایی که متعلق به توبودگذاشتم بوی امگاهای توهیت، مفزموبه فاک میدادجوریکه تهیونگ تایه مدت اومدن به خونه توروقدغاکرده بود....
+هیونگگگگگ ایناروبیخیالللل من واقعادچاریه مشکل بزرگ شدم...

همونطورکه داشتم زیپ شلوارموبازمیکردمودیک ورم کرده و حساس ازراتموبیرون میکشیدم تاحداقل یه هندجاب واس خودم برم گفتم

+یه دکترخوب برام پیداکن هیونگ... نمیدونم چه مرگم شده والان که رات شدم دارم خفه میشم
_یااااا.... اینبارواقعانگران شدم.. اخه تواین دوران واقعانمیشدپیدات کردوالان دارم صدای عاجزتوتحمل میکنم... چیشده؟؟!!
+رقت انگیزه واقعانمیتونم برات بگم

چندلحظه صدایی ازش به گوش نرسیدویهوبالحن کاملاشوکه ای گفت

_چه اتفاق کوفتی افتاده که اقای جئون بزرگ خجالت میکشه دقیقا؟؟!!!!
+نپرس لطفافقط برام یه دکترپیداکن
_اخه من چی بگم بهت پسر.... حداقل بایدبدونم چه دردته تابدونم چه دکترکوفتیوبایدپیداکنم یانه؟؟؟!!!
+نمتونم یونگی اصرارنکن
_میگی یابلندشم بیام اونجاازدیک اویزونت کنم
+نمیدونی چقدالان نیازدارم که این اتفاق بیفته
_هه.. من که خوب میدونم الان داری بااون گنده بکت بازی میکنی

امگای شرورمن/☆MY EVIL OMEGA/☆Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz