پارت شصت و چهارم_نامزدی💫🌃

2.9K 573 184
                                    

م ج_جیمین... مجبور نیستی به خاطر بابات اینکارو بکنی
+چیزی نیس اوما... من به خاطر خودم و همه دارم اینکارو میکنم... این به نفع همه اس
_چیزه.... میگم که....

وقتی استیصال مامانمو توی گفتن حرفش دیدم چرخیدم طرفشو گفتم

_بگو اوما

مامانم دست دست کرد و در اخر گفت

_میدونی چیه... اینکه تو باوجود یکسال و خورده ای طرف هیچ الفایی نرفتی یا اجازه ندادی وارد زندگیت بشه.... هوففف...... این یعنی تو نمیتونی کسیو جای جئون جونگکوک بیاری!

سرمو انداختم پایین و با مرور اتفاقات گذشته گفتم

_من اولین بارم بود.... چیزایی رو داشتم حس میکردم که هیچوقت فکرشو نمیکردم جایی تو زندگیم داشته باشه.... هیت شدن، حامله شدن.... عاشق شدن.....

به اینجا که رسیدم بغض بدی گلومو گرفت..... فقط امیدپارم اخرش خوب باشه.....
با حس. کردن دستی روی رون پام سرمو بلند کردم و با لبخند فیکی به اوما نگاه کردم.... دستشو گرفتم و بوسیدم و گفتم

_همه چی خوبه.... منم حق خوشبختی دارم.... من حقمو پس میگیرم

مامان اما با قیافه ی غمگینی زل زده بود بهم..... شاید اون تنها کسی بود که میفهمید این وسط... فقط منم که دارم خودمو شکنجه میکنم.... حتی اگه یه روز بتونم عاشق بیون سوک بشم، شک ندارم روند فراموش کردن جونگکوک و عاشق بیون سوک شدن خیلی قراره طولانی باشه....

_اما جیمینمـ...

صحبت ها یمامان نصفه موند چون کوشیم زنگ خورد و حقیقتا اگه هرکس دیگه ای به جز جین بود، اونم به خاطر اینکه پیش بچه هاش ایگنورش میکردم.... نگاهی به مامان انداختم که با بازو بسته کردن اروم چشماش، جواب. مثبت رو برای وصل کردن داد.... تشکری کردم و گونشو بوسیدم و تماسو. وصل کردم....
صدای نگران جین سریع از اون طرف به گوش خورد

_جیمینیییییی کجاییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟
+چیشده جین چرا داد میزنی؟!
_لگو چی نشده..... بی جفت شدم.... جفتم عقیم شد
+اه جین.... عین ادم بنال.... نامجون چیزیش شده؟
_اخخ جیمین....عشقم اومده برای من کیک درست کنه انقد دست و پاچلفتی و بی عرضه اس، بعد اماده شدن کیک وقتی داغ بود لیز خورده کیک داغ افتاده رو دیکش
+مگ لخت بود؟؟!!
_راستش نه اینکه ما دوس داریم وقتی یهویی هوس رابطه کردیم سریع سکس کنیم.... هردومون همیشه تو خونه لخت میگردیم

کمی. از اوما محض نشنیدن چرت و پرتایی که تو گوشی جین میگفت فاصله گرفتم و با ولوم ارومتری گفتم

_صدبار گفتم جلو بچه های من مودب حرف بزن
+چی..... همین سکس کردنمونو میگی؟
_کوفتتتت
+ول کن جیمینی... نیای پیش بچه ها تا من برم پیش نامجون یا به سهون زنگ بزنم؟
_هولای هورنی... هرچی سرتون بیاد حقتونه... بی شلوارای دیک سیخ..... من که میدونم داری میری خونه تا اول به دیک عشقت پماد بزنی بعد از اونجایی که تا دستت به دیکش مبخوره سریع شق میکنین تا صبح پاهاتو براش باز نگه میداری
+تا چشتتت دراددددد.... پس من به سهون زنگ بزنم؟
_نه الان خودم میام.... سهون امروز به حای همموپ تو شرکت بود حسابی خسته اس حتما
+پس من منتظرم
_گم شو
+اوکی

امگای شرورمن/☆MY EVIL OMEGA/☆Where stories live. Discover now