_خب اینی که من میبینم مشکلی نداره... دقیقامشکلتون چیه پس؟
اینودکتردرحالی گفت که یه اخم کوچیک که حاصل دقتش روی برگه های ازمایش بود، عینکشوروچشاش مرتب کردوقبل به حرف اومدن جین صداش دوباره اومد
_نکنه توبانژادت مشکل داری؟؟!!!!
دکترباسردی تمام پرسیدکه باعث شدجین فوری واکنش نشون بده
_نه اقای دکتراصلااینطورنیس... من فقط... فقط... انتظارشونداشتم... اخه من... اخه من...
واشکاش بودن که روی صورت خوشگلشوپوشوندن و اجازه ادامه صحبتوازش گرفتن واس همین به حرف اومدم
_اقای دکترواقعیتش اینه که منوجین ازپدرومادرالفامتولدشدیم و... خب برامون شوکه کننده بودکه چطورشده اون الان تبدیل به امگاشده
دکترنگاه عمیقی به من و جین انداخت و بعدازاینکه نفس عمیقی کشید، دستاشوروی توی هم قفل کردوتکیشوبه صندلیش دادبارامش توضیح داد
_اولابایدخدمتتون بگم فقط70درصدبچه های متولدازپدرومادرالفا، الفامتولدمیشن پس این تئوری کاملامنتفیه دوما
مکث کوتاهی کردوسعی کردارامش بیشتری و به حرفاش اضافه کنه
_شمادوره ای بدنیااومدین که امگاهابه خاطرضعف ژنتیکی، تعدادشون بشدت کم شده بود... برای همینه که بیشترپدرومادرای همسن و سالای شماهردوالفاهستن،... توی اون سالاوقتی الفای ماده ای باردارمیشدداروهایی روطی بارداری به اوناداده میشدکه فرزنداونادراینده به طورحتم امگابشه... واینکه بایدبگم ازمایشای شکااینونشون میده که مادرشماهم تحت این داروهابوده واینم برتی شماهیچ ضرری نداره چراکه شماخوشبختانه کاملاسالمین
منوجین که تاالان ساکت بودیم یاتموم شدن حرف دکتربه خودمون اومدیم. خب ظاهرامشکل جدی نبود. فقط جین بایدباپدرومادرش حرف میزد. ولی واقعاعجیب بود. عجیبه که پدرومادرامون تاحالاراجب این موضوع چیزی بهمون نگفته بودن اخه اوناازقبل تولدمنوجین باهم رفاقت داشتن تابه حالا.
ازوقتی که ازمطب اومده بودیم بیرون جین خیلی ساکت بودواین منوخیلی نگران میکردواس همین سعی کردم ذهنشومشغول خودم کنم
_میگم جینـــــــــاااا... یه راهی بگوحالابایدبه اقای کیم چی بگم؟ چجوری توروش نگاکنم؟
مثل اینکه موفق شدم چون جین بسرعت برگشت سمتموگفت
_توهنوزبرام تعریف نکردی.... چی شدکه دیشب زودبرگشتی؟
ازسیرتاپیازماجراروگذاشتم کف دسشوقیافموبشدت مظلوم کردم تاخرخرمونجوعه. دستاشوتوسینش قفل کردونگاهشوازصورتم گرفت و به پنجره تاکسی نگاه کردوبی حواس گفت
_بیخودقیافتومظلوم نکنا... هم خودتوبه گادادی هم منو... این مرتیکه تاقبل گرگمم باچشاش به فاکم میدادچه برســ....
ВЫ ЧИТАЕТЕ
امگای شرورمن/☆MY EVIL OMEGA/☆
Про оборотнейخلاصه داستان: پسری به اسم جیمین که بعدورشکستگی ومریضی سخت پدرش مجبورشدازبوسان به سئول بیادوبه سختی کارکنه تابرای خانوادش پول بفرسته.جیمینی که حالا18سالش شده و مطمئنه که قراره یه گرگ الفابشه چون ازپدرومادرالفابه دنیااومده چی میشه که درست یه مدت قبل ا...
