پارت پنجم-رویارویی

3.2K 529 53
                                    

بارسیدنمون جلوی شرکت، اب دهنموقورت دادم و منتظرجین شدم که داشت کرایه تاکسی روپرداخت میکرد...
خیلی تلاش کردم تاتپش قلبمواروم کنم امابعدتعریفایی که جین ازدوست اقای کیم کردوبلاهایی که صددرصدروم پیاده میکنه، تقریبامطمئن شدم کا ارامش خیالی بیش نیست....
اه بلندی کشیدم و جین روکه بهم رسیده بود، متوجه خودم کردم

_اروم باش جیمین... نهایتاکونت میزاره... جانی که نیس
+این کدوم الاغی بودکه چن دقیقه پیش یه بندداشت ازخشونت اون هیولاتعریف میکرد؟؟!!

جین دستشوگذاشت و روشونم بایه لبخندملیح روبه صورتم گفت

_حق داری رفیق... بترس عین سگم بترس... من اینارومیگفتم که مرگ ارومی داشته باشی ودرارامش بمیری... ولی خب توبی لیاقت ترازین حرفایی

پشت بندحرفشم کل حلقشوبرام به نمایش گذاشت. باچندش صورتموجم کردم و باهم واردلابی ساختمون شرکت شدیم و جین ادای احترامی به نگهبان کردوبه سمت اسانسوررفتیم. باورودمون به اسانسورجین دکمه طبقه25یاهمون اخرین طبقه ساختمونوزد.
تواینه ی اسانسورخودمومرتب کردمومنتظرشدم اسانسورمتوقف بشه که دروغ بوداگه میگفتم دلم میخواست زودتربرسم.
باحس کردن بوی شدیدپاستیل زیربینیم که دیشب فهمیده بودم رایحه ی جین پاستیله، به طرف جین برگشتمووگفتم

_چیشده جین؟ مثل اینکه استرس من به توام منتقل شده...
+خب... خب... اره دیگ تورفیقمی... معلومه که فقط همینه... اره

چشاموریزکردموگفتم

_مطمئنی که فقـــــــــــط برای منه؟؟!!
+اره دیگه.... چه دلیل دیگه ای میتونه داشته...؟؟ هه...
_رفیق...  دستات که چیزدیگه ای میگه ولی...

وشیطون ابروهاموبراش بالاپایین کردم.

_اه ببنددهنتوجیمین... بزارببینم چی قراره بشه.. اصلاتوقراره به فاک بری چراانقدشنگولی الان؟؟؟!!
+میشه بدبختیموانقدبه روم نیاری؟؟
_یکم التماس کن
+کریه المنظرببندنیشتو
_یاع یاع یاع یاع

خوشبختانه باتوقف اسانسورخنده عای رواعصاب جینم قطع شد. شونه به شونه هم ازاسانسورخارج شدیم وهرلحظه بانزدیک شدنمون به سمت میزمنشی ازمن و جین هردوچیزی بیشترمیشد؛
استرس من ورایحه شیرین و فوق العاده خوشبوی پاستیل جین

_فـــــــــاک جین... چه مرگته... چراانقدفورمون ازادمیکنی لعنتی؟؟؟؟؟!!! حتی منی که هنوزگرگ نشدمم تحت تاثیرقرارگرفتم
+چی؟؟... من؟؟؟... واقعا؟؟.. منم فقط استرس دارم

نفس عمیقی کشیدموسعی کردم کنترل خودموداشته باشم

_ببین جین اینکه بدنت داره به یه الفاواکنش نشون میده طبیعیه! چون توی لعنتی الان یه امـــــگایی...!!! پس انقدسعی نکن توجیح کنی
+هــــــی هیچ فکر کردی اگه خودتم امگابشی، این شرایط برای توام وجودداره؟؟!!
_فعلانمیخوام به هیچ دلیل فاکی اضطرابم بیشترشه... پس یه لطفی بکن و دهنتوببند....درضمن اینم میدونم که خوشتیپی رئیس جونت بی تاثیرنیست روی بیشترشدن فورمونای افسارگسیختت اوکی؟.. واینم بگم وقتی رفتیم تواتاق کوفتی رئیست مطمئن باش قراره فورمونای بیشتری هم ازاون الفای خوشتیپ حس کنیومنم به هیچ وجــــــــــــه دوست ندارم شاهد یه سکس زنده باشم، پس ببین اگه نمیتونی کنترلش کنی بتمرگ همینجاتابرم ببینم قراره به فاک برم یانه! یانه اگ دوس داری خودتم به فاک بری بیاتو

امگای شرورمن/☆MY EVIL OMEGA/☆Where stories live. Discover now