پارت پانزدهم_جونگکوک👅🔞💦

6.2K 534 63
                                    

باحس چیزنرمی زیر دستم و بغلم و البتــــــــه تنگی و داغی فوق العاده ای دورعضوم چشامو بازکردم..... اوکی... من دیشب این امگایی که راحت بغلم خوابیده رو به فاک دادم.... دست چپم زیر سرش بود و دست راستم ودورش حلقه کرده بودم و کف دستم روی نیپلش بود..... فاککــ... اخه کدوم الفای تو راتی صبح باتمچینوضعیتی بیدارمیشه و تحریک نمیشه؟؟!!!!... بله درست فهمیدید جونگکوک کوچولوی من(البته اگ بشه بهش گف کوچولو🤣) بیدارشده بود.... ولی محض رضای خداچرااین موجودانقدلطیف و خواستنیه؟؟؟!!!!!
چیشد الان؟؟!! من به این گستاخ گفتم خواستنی؟؟؟!!!!!!! اره خب ببین چطوری سوراخ کوچولوش کل دیکمو توخودش جاداده........!!!!!
باحس بزرگ شدن دیکمو حس نیازوخواستن شدیدی که کل وجودموگرفت، دست راستمو که روی نیپلاش بود اروم اروم روی سینه هاش حرکت دادم.... من ازبازی کردن بانیپلاش هیچوقت سیرنمیشم اینو مطمئنم....!!!!
اروم اروم شروع کردم دیکمو که ازدیشب تو سوراخش جامونده بود والان به لطف تصورای کثیف اول صبحیم بزرگ شده بود، حرکت دادم.... ازطرف دیگ به نوبت نیپلاشو بین انگشتام میگرفتمو میکشیدم.... دلم میخواست نیپلاشو کام بگیرمو تاجون داره بمکمش ولی خب همین الانشم زیادی تحرک داشتمو و ممکن بود بیداربشه..... پس سعی میکردم بااروم ترین روش ممکن پیش برم...... دیشب خیلی خسته شده بود و عجیب نبود که بااین همه حرکت بازم بیدارنشه..... اخخخخ این امگا منو دیوونه میکنه...
با نق نقی که توی خواب کرد و ازنظر من سکسی ترین صدای ممکن بود هیسی کشیدم......دیگ طاقت نیاوردم و سرشو به طرف خودم خم کردم و محکم و بی طاقت ازلباش کام میگرفتم.....
سریعتر و عمیقتر خودمو توش میکوبیدم و ازحس سفتی نیپلاش زیردستم نهایت لذتو میبردم....

_اههههه.... اههههههـ... امگاااا... تو یه امگای لعنتی هسی..... اهههه..... نمیزارم.... دیگ دربری... میدونی.... اههههههه.... فاکککک.... انقدمیکنمت... گشادشی... اههههه.... این نیپلا... مال منه.... اههههههه

بین هرضربه با باحرص میگفتم..... قطعا قرارنبود این امگا ازدستم خلاص بشه.... اوه خدااامن نیپلاشو میخوام...
شدت ضربه هامو بیشتر کردمو دیوانه وارداخلش میکوبیدم.... راستش اصلا بدم نیومده بود که دیکم ازدیشب توهمچین جای گرم و داغ و سفتی خوابیده بود.... شاید هرشب امتحانش کنم....... اوه من هرشب همین کارومیکنم....
باصدا لباشو میمکیدم وسینه هاشو میکشیدم و توش میکوبیدم..... این ایده ال ترین پوزیشن برای هرالفاییه.....
فورمونای دیوونه کننده گل یخش تن داغمو داغ ترمیکرد..... درعوض فورمونای شدید من که هرباربادیدن این امگا شدیدترمیشه هم، حتی باعث سردرد خودمم شده بود...
با حس اوجم ضربه هامو عمیقتر تو وجودش میکوبیدم..... جوری عمیق که خیلی راحت برخورد نوک التمو بادیواره رحم امگایشش حس میکردم و این منو به اوج نزدیکترمیکرد..... بالاخره بایه اه غلیظ و سرکش خالی شدم و تا نصفه بیرون اومدم تاخواستم بقیشم بیرون بکشم عضوم تااخرین حد بزرگ شد و اون وسط گیرکرد......

امگای شرورمن/☆MY EVIL OMEGA/☆Where stories live. Discover now