قبل از شروع به پارتِ قبلی ووت بدید.
دیوارِ شانزدهم.
پتوی نازکی روی چانیول و جیمین که پایینِ مبل خوابشون برده بود کشید و به سمتِ اتاق رفت.
توی این دو روز حسِ تاریکی رو از اتاقِ تهیونگ میگرفت و به جونگکوک التماس میکرد که اونجا نمونه اما گوشش بدهکار نبود.
پسر با بی قراری توی اتاقِ تهیونگ منتظر تماس میموند و زانوهاش رو با چشمهای قرمز بغل میکرد.
بالاخره از بیداری کشیدن خسته شده بود.بکهیون آهی کشید و پشتِ پنجره ایستاد، جی وون هنوز جوابِ پیامهاش رو نداده بود.
دوباره تایپ کرد:" هیونگ، تو گفته بودی یکی رو مراقبش میذاری، پس چیشد؟"سرش رو به شیشهی سرد تکیه داد و کمی از حرارتِ پیشونیاش کم شد.
همه چیزِ زندگی اش پیچیده شده بود.
ذهنش بخاطرِ مادرش درگیر بود، هنوز هیچ ایده ای نداشت که پدرِ بیولوژیکی اش کیه و توی این شرایط، چانیول کمی آشفته به نظر میرسید.
اما نگران کننده ترین بخش، جلسههای تیم بود، باید برمیگشت و خودش رو به جلسهی اضطراریِ تیماش میرسوند اما اینجا گیر افتاده بود.-" ته؟ اومدی؟"
صدای خفهی جونگکوک اتاق رو پر کرد، طبقِ معمول از خواب پریده بود.بکهیون هوفی کشید و لبهی تخت نشست، موهاش رو نوازش کرد:" بخواب کوکی، هنوز خبری نشده."
هومی گفت و از شدتِ خستگی دوباره چشمهاش بسته شدند.
صفحهی موبایلِ بک روشن شد:" گم کرده، یکم بهم وقت بده."
هراتفاقی که میفتاد اون به جی وون اعتماد داشت، مطمئن بود که ناامیدش نمی کنه.
🍂🍂🍂🍂🍂
بوی تمیزی و نرمکنندهی ملحفه توی بینی اش پیچید، حتما خونه بود.
اما زمانی که چشمهاش رو باز کرد اون آرامشِ همیشگی رو حس نمیکرد.دستش تیر میکشید، حالت تهوع و معده درد داشت و حسِ کرختی داشت.
طوری که میخواست همون لحظه وجودش رو از زندگی حذف کنه تا این حسِ مزخرفش از بین بره.
پشتِ پلکها و بدنش داغ بود و انگار درحالِ سوختن بود.روی تخت نشست، به محتویاتِ سینیِ رو به روش نگاهی انداخت و زانوهاش رو توی شکمش جمع کرد.
برعکس باقیِ بدنش که داغ بود، انگشتهای پاش یخ زده بودند.یک چیزهایی به یاد داشت، نمیدونست چند روز از اون اتفاق گذشته، اما یقین داشت برای مدتِ طولانی ای خواب دیده.
یعنی جونگکوک هم فقط توی خوابش بود؟
YOU ARE READING
Paralian.
Fanfictionکامل شده در فوریه ۲۰۲۴. Paralian: One who lives by the sea. پارالیان: کسی که کنارِ دریا زندگی میکند. Genre: Romance, Criminal, Angst, Smut, Psychological. Couples: Chanbaek, Vkook, Krisyeol, other چانیول پسرِ روستاییِ ساده که حتی گرایشاش رو هم در...