پنجرهی هجدهم.
هفت روز از سالِ نو گذشته بود، تقویم هفتِ ژوئیه رو نشون میداد و جی وون تمامِ دوشبِ گذشته رو درحالِ بحث با مادرش بود.
زمانی که خودش رو به خواب زده بود حس کرد که آقای بیون به خونهاشون اومده و حتی صدای بحثش با مادرش رو شنید اما جملات برای درک کردن مفهوم نبودند.-" هی مامان؟ مامان؟" جی وون زن رو از پشت بغل کرد و تلاش کرد دستهاش رو که درحالِ جمع کردنِ وسایل بودن از پشت قفل کنه.
مادرش پسر رو کنار زد و ساکِ مشکی رنگ رو روی شونهاش انداخت:" دنبالم بیا جیوون، همونطور که گفتم داریم از اینجا میریم."-" ام..اما کجا؟ بک اینجاست من نمیتونم تنهاش..." پسرِ شانزده ساله با بهت لب زد.
YOU ARE READING
Paralian.
Fanfictionکامل شده در فوریه ۲۰۲۴. Paralian: One who lives by the sea. پارالیان: کسی که کنارِ دریا زندگی میکند. Genre: Romance, Criminal, Angst, Smut, Psychological. Couples: Chanbaek, Vkook, Krisyeol, other چانیول پسرِ روستاییِ ساده که حتی گرایشاش رو هم در...