گلولهی هشتم.
قبل از اینکه لای پلکهاش رو باز کنه، بوی گرمی اتو روی لباسهای خیس به مشامش رسید و بخاطر سوزی که حس میکرد، بازوهای برهنهاش رو بیشتر زیر پتو جمع کرد.
با دردی که توی بازوی چپش پیچید چشمهاش رو با خمیازهی بلندی باز کرد و کبودیای که دید متعجبش کرد. چیزی یادش نبود. آهسته روی تشک نشست و با دیدن جونگکوک که چهارزانو روی زمین، مشغول اتو و تاکردن لباسها بود، اخم کمرنگی کرد.
-دستم چیشده؟
پسر باشنیدن صدای بم و خوابآلود دوست پسرش هینی کشید و سرش رو بالا گرفت. اتو رو توی دستش بالا نگه داشت و با بهت پرسید:
-فکر نمیکردم زود بیدار شی.تهیونگ سرش درد میکرد. حوصلهی صحبت یا حتی بیدارموندن رو نداشت پس دوباره روی تشکش دراز کشید و با چشمهای خستهاش به دوست پسرش که با بامزهترین و ناچارترین حالت ممکن لباسها رو اتو میکشید خیره شد.
لبخند ناخودآگاه کمرنگی روی صورتش نشست، پلکهاش بسته شد و وقتی که دوباره بازشون کرد، جونگکوک روبهروش، زانوهاش رو بغل کرده بود و سینی صبحانه رو بالای سرش گذاشته بود.
-برات پنکیک درست کردم روش هم نوتلا نریختم که زیاد شیرین نشه. خودت بریز. قهوهاتم زیاد شیرین نکردم.
تهیونگ به بدنش کش و قوسی داد و دست پسرک رو گرفت و توی بغل خودش کشید. جونگکوک با تعجب به چشمهاش خیره شد و تهیونگ بوسهای روی شونهاش کاشت:
-حالا چرا لب و لوچهات آویزونه؟-دیشب ناراحتت کردم.
جونگکوک طوری تندتند جملهاش رو گفت که چندثانیه طول کشید تا دوستپسرش حرفش رو تحلیل کنه. بعد خندهی کوتاهی کرد و درجواب پشت کمرش رو ماساژ داد:-مجبور نبودی بهم بله بگی. هرچند دوست دارم بدونم چرا، اما نمیخوام تحت فشار باشی.
پسر نفسش رو توی گردن تهیونگ بیرون داد و راحتتر ولو شد:
-نمیخوام کاری رو انجام بدم که منجر به از دستدادنت بشه.-پس صبر میکنم تا تو فکرهاتو بکنی. اما زیاد صبر نمیکنما.
جملهی آخر رو با اخم بامزهای گفت که نیشِ جونگکوک رو باز کرد.-راستی...بازوم چی شده؟ جوابمو ندادی.
جونگکوک لبهاش رو گزید و سرش رو توی گردن دوستپسرش فشرد.
-گازت گرفتم. غر بزنی سرم باز هم گازت میگیرم. کل تنت رو گاز میگیرم. به نفعته هیچی نگی!
دستهای تهیونگ از کمرش پایین رفت و زمانی که به باسنش رسید، با فشردنش هینش رو درآورد. جونگکوک رو توی بغلش چرخوند و روی تشک روش خیمه زد. بوسهی محکمی روی لبهاش کاشت و زمزمه کرد:
YOU ARE READING
Paralian.
Fanfictionکامل شده در فوریه ۲۰۲۴. Paralian: One who lives by the sea. پارالیان: کسی که کنارِ دریا زندگی میکند. Genre: Romance, Criminal, Angst, Smut, Psychological. Couples: Chanbaek, Vkook, Krisyeol, other چانیول پسرِ روستاییِ ساده که حتی گرایشاش رو هم در...