آهنگهای پیشنهادی این پارت:
Heal- Tom Odell
Lights are on- Tom Rosenthal
We will never come back here again- Tim Langhaus
Snow on the beach- Taylor Swift and Lana del rayقسمت آخر،نامهی پایانی...
آسمان به حد کافی روشن نشده بود اما پرندهها پرواز رو شروع کرده بودن و صدای آواز و گهگاهی همهمهشان، از پنجرهی باز ماشین به گوش آدمها میرسید. جادهی دوطرفهی خالی، کم کم داشت به سمت شلوغی میرفت و زندگی برای روز دیگهای از نو آغاز میشد، هرچند برای اون سه نفر قرار بود کمی دست نگه داره.
مردی که درحال رانندگی بود، ضبط رو روشن کرد و موسیقی ملایم پخش شد. از آیینه نگاهش رو به فردی که پشت سرش نشسته بود داد، بعد به پسری که روی صندلی کنارش خواب بود نگاه کرد و لبخند کمرنگی روی صورتش شکل گرفت.
-تونستین استراحت کنین پدر؟ میخواین برای صبحانه یه جا نگه دارم؟
-نه پسرم، دیگه نزدیک سئول شدیم.
جیوون سری تکان داد و با دیدن چهرهی خوابآلود و گیج سویان که بین بازکردن و بسته نگهداشتن چشمهاش تردید داشت، خندید.
-هنوز نرسیدیم. بخواب.-صبح بخیر.
پسر با صدای گرفتهای زمزمه کرد و همونطور که به بدنش کش و قوس میداد، به آقای بیون لبخند زد و زمانی که با جیوون چشم در چشم شد، اخمهاش رو در هم کشید.-موزمو انداختی دور الان چی بخورم!
-موزی که از اول سفر با خودت آورده بودی بهنظرت خراب نبود؟!
جیوون گفت و نگاه عاقل اندر سفیهاش رو از سویان گرفت و تمرکزش رو به جاده داد. کمی دیگه به عمارت بیون میرسیدن و میتونست بالاخره به اتاقش بره و کمی از غرزدنهای سویان نجات پیدا کنه.سفری که برای تازهشدن آب و هوای آقای بیون رفته بودن، اونقدری که فکر میکردن بد نگذشته بود و جیوون تونسته بود به مردی که دوسال قبل به عنوان پدرش پذیرفته بود، کمی نزدیکتر بشه.
-حقوقمو زود بریز تو کارتم!
بعد از رسیدن به عمارت، سویان درحالی که چمدان رو دنبال خودش میکشید با حرص گفت و همراه آقای بیون وارد عمارت شد. دوسال قبل، جیوون فقط ازش دورتر شده بود و سویان راه چارهی نزدیکموندن بهش رو در این دید که به پرستاری از آقای بیون ادامه بده.بهخاطر اخلاق نسبتا بیخیالش و پرحرفیهای سرگرمکنندهاش، آقای بیون که از پرستارداشتن فراری بود، سویان رو گزینهی مناسبی دید و جیوون بعد از توافق اون دونفر، خلع سلاح شده بود.
بعد از پارککردن ماشین، همراه عصای چوبیِ یادگاریاش، همانطور که پیامهاش رو چک میکرد مشغول قدمزدن درحیاط روزهای کودکیاش شد. تلاش کرده بود تا همهچیز رو شبیه اون روزها نگه داره و وقت زیادی از روزش به کارکردن در باغ میگذشت. تنها جایی که دست نخورده باقی مانده بود، حیاط پشتی عمارت بود. سویان گاهی به اونجا برای هرسکردن علفهای هرز میرفت و جیوون تمام تلاشش رو میکرد که نگاهش به اونجا نیوفته.
YOU ARE READING
Paralian.
Fanfictionکامل شده در فوریه ۲۰۲۴. Paralian: One who lives by the sea. پارالیان: کسی که کنارِ دریا زندگی میکند. Genre: Romance, Criminal, Angst, Smut, Psychological. Couples: Chanbaek, Vkook, Krisyeol, other چانیول پسرِ روستاییِ ساده که حتی گرایشاش رو هم در...