part 66

1.1K 213 36
                                    

Jk pov

از قصر زدم بیرون و دوباره به سمت جنگل نفرین شده قدم برداشتم. باید یه راه برای زنده کردن ایون وو پیدا میکردم.

Kook pov

خیلی وقت بود بیدار شده بودم و حوصلم سر رفته بود. منی که چند روزه تو این وضعم اینجوری خسته شدم یعنی جی کی که نوزد سال اینجا بوده چقدر خسته شده؟
کوک: جییی کییی؟ بیا من حوصلم سر رفته.
جی کی: چیکار کنم حوصلت سر جاش بیاد بیب؟
کوک:نمیدونم . حرف بزنیم؟!
جی کی: خیل خب بیا بشین.
بعد دستم رو کشید و با هم رو تخت نشستیم.
کوک: خب درمورد چی بحرفیم؟
جی کی: در مورد این چطوره که تو خوشت نمیاد از این وضعیت؟!

کوک: اره خب. وضعیت غیر عادی ای هست.
جی کی:کوکا ،چرا قبول نمیکنی به تخت بشینی؟
کوک: به تخت نشستن من یعنی از بین رفتن تو.
جی کی: کامان کوک. من برای همین زندگی دارم میکنم. من مشکلی ندارم باهاش .
کوک: من این برنامه رو برای خودمون ندارم جی. من میخوام از هم جدا شیم . دیگه تو یک بدن نباشیم. من میخوام تو هم زندگی کنی.
جی کی: از کجا میدونی موفق میشی؟
کوک: هییی یادت رفته من کیم؟من پادشاه خدایانم. یه امگا که همه رو جلوی خودش به زانو در میاره. من جانشین خدایان زیبای،دانش،قدرت و مرگم. پیدا کردن یه راه برای رسیدن به هدفم برام کاری نداره که.
جی کی: وقتی من و تو جدا شیم...چه بلایی سر ارتباط بینمون میاد؟
کوک: خودت انتخاب میکنی بیای و با من تو کاخ خانوادم زندگی کنی یا میری پیش پدر بزرگ و به تخت میشینی ولی هرکدوم که انتخاب کنی قرار نیست رابطه ما تغییری کنه . تو هنوزم دوست خیلی خیلی خوب منی.

Jk pov
درسته من فقط دوستشم.
جی کی: امروز رفته بودم خونت.
کوک: خب چیکار کردی؟
جی کی: هیچی والا مثل بچه ها خوب رفتم تو پسرت خیلی کیوته امگای نیم وجبی مثل خودتم هی نق نق می‌کنه.
کوک: یعنی باور کنم ته رو یقه نکردی؟

جی کی: میدونم اونقدر احمق نیستی باور کنی پس راستشو میگم. یکم ریدم بهش اومدم بیرون. و اینکه از تو کتابخونت کتابرو پیچوندم گردنبندارم انداختم گردن فسقلیات.
کوک: میگم.
جی کی: جانم؟

کوک: جنی و اون عوضیا رو چیکار قراره کنیم؟
جی کی: مدرک جمع میکنیم و میریم دهنشونو سرویس میکنبم.
کوک: بیرون قصر چجوری مدرک جمع کنیم؟
جی کی: نگران نباش . ادمشو دارم جور میکنم.

Tae pov
لباس بومگیو رو تنش کردم و بغلم گرفتم. یونجون اومد دستم رو گرفت و باهم راه افتادیم به سمت بیرون.
یونی: پاپا
ته: جانم؟
یونی: ددی بر میگرده؟
ته: اره. چرا برنگرده. اصلا نخواد هم بر میگردونیمش. تازشم اون اگر نخواد برگرده شما دوتا رو اینجا نمیذاشت.
یونی: میدونم ددی دوستمون داره. 

دستش رو بوسیدم و به راهمون ادامه دادیم. به باغ که رسیدیم بومگیو خوابیده بود. بچم خیلی بهونه میگیره و اروم و قرار نداره. کم کم دارم به این فکر میفتم که دفعه بعد جی کی رو مجبور کنم حداقل بچه ها رو با خودش ببره اگر منو نمیبره.

Bambam pov

یوگیوم اروم رو تخت خوابیده بود. میدونم فشار زیادی تحمل میکنه ولی نمیخواد بروز بده. اون و کوک و ایون وو خیلی بهم نزدیک بودن . با مرگ ایون و شکستن کوک اون مجبور به قوی موندن بود تا بتونه به کوک کمک کنه. و همین نگرانم میکنه که یوقت خودش رو نابود کنه.
از طرفی جونگکوک معلوم نیست کجاست. اون پسره احمق یهو غیب شده . نگرانم. نکنه بلایی سرش بیاد و من نتونم به حرفا و قولایی که به هیونگ دادم عمل کنم.

Youngi pov

یونگی: نامجونا چیکار کنم میگی؟همینجور دست رو دست بزارم تا بچه دیگم از دست بره از دست بره؟
نام: هیونگ من نمیگم کاری نکن. میگم با برنامه برو جلو. اینجوری بدون هیچ نقشه ای فقط به خودمون مخصوصا بچه ها اسیب میزنی.
یونگی: جیمین حالش بده. شبا همش کابوس میبینه اما با این وجود هرموقع نگاهش میکنم لبخند میزنه. اون انقدری کوک و ایون رو دوست داره که به خاطرشون برای اولین بار با من اونجوری دعوا کرد. اما الان یکیشون مرده و یکیشون هم معلوم نیست چش شده و کجاست.

نام: میفهمم هیونگ. همه تحت فشارن و بهت قول میدم انتقام میگیریم. ولی نه اینغجچری بی برنامه. برو پیش جیمینی و یکم باهاش حرف بزن. اون نیاز داره تخلیه شه.

به سمت پنجره برگشتم و با چیزی که دیدم لبخندی زدم و گفتم: میترسم . من و تو و جیمین و جین هم رو داریم اما تهیونگ و کوک از هم جدا افتادن و مجبور به قوی موندنن. کی میخواد اونارو اروم کنه و از شکستن دوبارشون جلو گیری کنه؟
نام: همه چی درست میشه. درستش میکنیم.

Jiu pov

جیهوپ: جیو،جیو به خودت بیا.
یهو با نفس عمیقی به خودم اومدم. انگار که از خلسه در اومدم.
جی: خوبی عزیزم؟
جیو: هوپ ،اون ،اون تو خطره.
جی:. چی؟ کی تو خطره؟
جیو: کوک، دیدم که خون دورشو گرفته. اون و جی کی تو خطرن.

Unknown pov

جنی: کاری که گفتید رو کردم.
ناشناس: خوبه. پاداشت رو بعدا میدم فعلا گمشو بیرون.
بعد از بیرون رفتنش به تابلوی بزرگی که ازش کشیده بودم نگاه کردم.
ناشناس: بزودی برای خودم میکنمت بیبی.
.
.
.
راستش این پارت رو تو دوهفته حاضر کردم. این ماه دندون عقلامو جراحی کردم الانم دهنم سرویس شده. پیشاپیش عیدتون مبارک. و برای گرمی هم به کف پای خودمون و پسرامون ایح ایح. نظرتون راجب پارت؟

Dark lightWhere stories live. Discover now