part 35

1.6K 277 26
                                    

Kook pov
دوروز از اتفاق توی کمپ گذشته و الان تو مسیر خونه پدرمیم ،البته با ایون و هیونگا. قراره برای جنی تصمیم بگیرم.در سالن قصر رو باز کردم که همه ی نگاه ها روم اومد.بدون توجه به هیچ کدومشون با همون نگاه خشک و جدیم همراه با بقیه روی صندلی هامون نشستم.

وزیر اعظم شرق: سرورم ازتون درخواست دارم دخترم رو آزاد کنید.

کوک:به چه دلیل باید اینکار رو کنم وزیر کیم؟
وزیر کیم:شاهزاده ،دختر من یه اشراف زاده و آلفاست درست نیست پیش بقیه تو زندان باشه.
کوک:دختر شما یه مجرمه.نکنه توقع دارین یه باغ براش تهیه کنم به خاطر جرمش.

وزیر کیم:سرورم ولی بلایی سر کسی نیومده ،پس دلیلی برای زندانی شدن دخترم نیست.
کوک:یه نفر سعی داره کسی رو بکشه ولی نمیمیره یعنی قاتل بی گناهه؟

وزیر کیم:شاهزاده دختر من مرتکب قتل نشده.
کوک:قانون رو زیر پا گذاشته و بهتره که به عنوان یک وزیر به جای دفاع از دخترتون طرف حق رو بگیرید.

وزیر کیم:سرورم خاندان سلطنتی شرق باید دخترم رو محاکمه کنن پس ممنون میشم اگر تحویل بدینش. من در اصل اینجام تا اون رو ببرم به دادگاه شرق.

کوک:تا بتونین براحتی تبرعه کنینش؟وزیر کیم شما فکر کردین با یه احمق طرفین؟بهتره الآنم تمومش کنین وگرنه شمارم به جرم همدستی و دفاع از مجرم بازداشت میکنم.

وزیر کیم:شاهزاده این بی احترامیتون غیر قابل تحمله.
ته:بهتره حواست به حرفات باشه وزیر.جون دخترت دست ماست چون پادشاهان محاکمش رو به عهده ما گذاشتن.
کوک:فعلا هم بهتره اینجا رو ترک کنین تا ما تصمیم بگیریم براش.

وزیر کیم و بقیه وزرای شرقی با غیض از جاشون بلند شدن و خشمگین از سالن خارج شدن،حالا فقط من و تهیونگ به همراه ایون و هیونگا تو سالن موندیم.

بک:کوک الان صادقانه میگم که اون وزرای پیر علیهت شدن.
ته:جرعت انجام کاری رو ندارن.
ایون:حالا قراره چیکار کنیم؟
کوک:نمیدونم ولی عمرا بزارم راحت قسر در بره.
چان:نصف وزرای این سرزمین علیهت میشن کوک.
کوک:اره ولی قراره بیخیال شم؟
ته:با شناختی که ازت دارم عمرا.

کوک:نظرتون چیه قدرتش رو ازش بگیریم؟
بک:منظورت چیه؟
کوک:اون به عنوان دختر یکی از وزرای اعظم قدرت زیادی رو داره چون به احتمال زیاد جانشینش میشه.پس اگر قدرتش رو بگیریم دیگه کارش تمومه.
ایون:یعنی بشه جزو مردم عادی ای که آنقدر حقیر میدونشون؟
کوک:دقیقا ،اینجوری نابود میشه چون روانش درگیر میشه.نظرتون؟
بک:موافقم .
چان:منم قبول دارم بهترین راه همینه.
ایون:نمیدونم هرچی بقیه بگن.
ته:هیچوقت فکر نمی‌کردم انقدر پلید باشی بانی.ولی کاملا موافقم باهات.
کوک:باشه پس فردا اعلام میکنیم بهشون.

Dark lightWhere stories live. Discover now