part 38

1.6K 274 124
                                    

Kook pov
سه ماه از اون شب میگذره. امشب تولد تهیونگه برای همین الان تو قصر شرقی هستیم و داریم آماده میشیم تا بریم پیش مهمون ها. امشب می‌خوام بهش اعتراف کنم و بگم که دوستش دارم.

حس میکنم که این چند وقت عجیب شده ولی فکر کنم الکی نگران شدم.
ته : حاضری کوک ؟بیا بریم همه منتظرند.
سریع به خودم عطر زدم و با هم رفتیم بیرون. به محض اینکه به پله ها رسیدیم و در دیدرس قرار گرفتیم همه نگاه ها رومون اومد و مهمون ها به افتخارمون دست زدن. شرط می‌بندم که هفتاد درصد این دست ها الکیه .

همراه با تهیونگ پیش هیونگ ها رفتیم و در بین راه برای مهمون ها سر تکون می‌دادیم.
مشغول حرف زدن بودیم که وزیر کیم و جنی اومدن سمتمون و تعظیم کردن.
وزیر کیم: تولدتون رو تبریک میگم ولیعهد.
جنی: تولدت مبارک تهیونگ اوپا.
تهیونگ:ممنونم.
و بعد رفتن.بعد از مدت کوتاهی نوبت به رقص رسید.

جنی اومد سمتمون:تهیونگ اوپا میای برقصیم؟
منتظر بودم تهیونگ رد کنه درخواستش رو ولی اون قبول کرد.
ته:البته.
و رفت .داشتم به خودم دلگرمی میدادم که چیزی نیست . تهیونگ عجیب نشده. ایون وو اومد پیشم.

ایون: کوک حالت خوبه؟
کوک:اره چرا بد باشم؟من خوبم.
بالاخره اون رقص کذایی تموم شد و نوبت به کیک بریدن و دریافت کادوها شد.
درگوش تهیونگ گفتم: من کادوت رو بعد مراسم امشب میدم.
تهیونگ نگاهی بهم کرد و لبخندی زد و سرش رو به معنای باشه تکون داد.
بعد از بریدن کیک و باز کردن کادو ها موقع صرف شام رسید. کنار تهیونگ و خانوادم نشستم که تهیونگ یک دفعه از جاش بلند شد.

ته:من باید یک چیزی رو به همتون بگم.
نگاهی به دورو ور انداختم که متوجه پوزخند وزیر کیم و خوشحالی جنی شدم.
منتظر به تهیونگ نگاه کردم تا ببینم چی میخواد بگه.

ته: می‌خوام به همه اعلام کنم که من و جنی قصد ازدواج با هم رو داریم.
چنگالم از دستم افتاد. سکوت تمام تالار رو در بر گرفته بود. متوجه نگاه نگران خانوادم و نگاه کنجکاو مهمون ها شدم. لبخندی زدم و سرم رو بلند کردم.

کوک: بهتون تبریک میگم شاهزاده. امیدوارم خوشبخت بشین. باز هم تولدتون مبارک.
و بی توجه به نگاه شوکه تهیونگ، نگاه از خود راضی و پر تمسخر جنی و پدرش و یا حتی صدا کردن های خانوادم و هیونگ ها از قصر زدم بیرون و به سمت خونه دویدم.
.
.
.
بچه ها از اینجا روند داستان تغییر می‌کنه.
فکر میکردین اینجوری شه؟
ریکشنتون الان چجوریه؟
لطفاً فحش هم ندین بهم😁😁😁😁

Dark lightWhere stories live. Discover now