part 70

1.1K 182 58
                                    

بدون هیچ حرفی نشسته بودیم. تا اینکه من سکوت رو شکستم.
کوک:من هیولا نیستم.
ته: میدونم. منم نگفتم که هستی.
کوک:اونجا ...
ته: کوک،اگر من جای تو بودم بدتر از این بلاها سرشون میاوردم. تو هیچ اشتباهی نکردی.
کوک:ته گوش کن. چیزای زیادی تو گذشته من هست که تونمیدونی. من اولین بارم نیست چنین کاری رو با کسی میکنم.وقتی که جه بوم هیونگ مرد هم این اتفاق افتاد.
ته:کارت اشتباه نبوده . حق داشتی.دیگه هم بهش فکر نکن.ببین الان همه چی تموم شد. دیگه میتونیم زندگی ارومی داشته باشیم بدون هیچ تهدیدی.

کوک:اما من اینطور فکرنمیکنم. حس میکنم تموم نشده. حس میکنم هنوز این جنگ ادامه داره‌.
منو کشید تو بغلش و بوسه ای رو موهام گذاشت‌.
ته:اگر تموم نشده باشه هم باز ما پیروز میشیم.من به خودمون اعتماد دارم.
خنده خرگوشی ای از حرفش زدم اما با صدایی که شنیدم خندم خشک شد.

سهون: زیادی درمورد پیروزیت مطمئنی شاهزاده.
به سمتش برگشتم:تو...
سهون:دلت برام تنگ نشده بود دونسنگ کوچولو؟خیلی وقته میگذره نه؟

Writer pov
تهیونگ بلند شدو طبق غریزه الفاییش یونجون تازه بیدار شده و کوک رو پشت خودش کشید.
سهون با دیدن اینکارش پوزخندی زد.
سهون: شوخی میکنی دیگه؟ من اونو بیشتر از تو میشناسم. همه چیزشو میدونم. حتی الان میتونستم بجای تو باشم اگر اون عوضی بازی در نمیاورد.

کوک:بین من و تو چیزی نبود. ما فقط دوست بودیم. در ضمن اونی که باعث شد همه چی تموم شه تو بودی.
سهون:جونگکوکا...
ته:اسم امگای منو به زبونت نیار.
تهیونک با چشمای الفاییش غرید. انکار که یه بخشی از وجودش خطر رو از طرف غریبه حس میکرد. 

سهون:هییی الفا . میتونیم باهم شریک شیمش.هرچی نباشه من زود تر از تو پیداش کردم اما چون اون دوتا توله رو داری باهات تقسیمش میکنم نظرت چیه؟
ته پوزخندی زد:یجوری حرف میزنی انگار توقع داری قبولش کنم. جونگکوک امگای منه. همسرم و پدر بچه هام.جرعت نزدیک شدن بهش رو نکن.

سهون سرشو پایین انداخت و بعد با صدای تاریکی گفت: میخواستم بدون جنگ و خونریزی هر دو به خواستمون برسیم اما خب تو اینطور نمیخوای.
کوک:تمومش کن اوه سهون. پشیمونم نکن از اینکه اونروز به خاطر دوستی ای که بینمون بود بهت رحم کردم و نکشتمت.
هردو داد میزدن.
سهون: اره ولی در عوض به بدترین شکل زخمیم کردی و تو اون وضع ولم کردی.

کوک:نکنه توقع داشتی بمونم.
یهون: من دوست صمیمیت بودم.
کوک: قبلا شاید ولی از اون روز به بعد تو کسی هستی که میخواست بهم تجاوزکنه.
با این حرف کوک سهون سرش رو انداخت پایین.
سهون:تو روز بعدش هم حتی نیومدی سراغم. حداقل برای اینکه ببینی بعد بلایی که سرم اوردی زندم یا نه.
کوک: تو سعی داشتی به من تجاوز کنی. من فقط ۱۲ سالم بود.

سهون: حتی لیاقت یه فرصت هم نداشتم؟یه فرصت که برات توضیح بدم.
کوک: چه توضیحی میتونستی بدی اوه سهون؟ اه دونسنگ عزیزم من نمیخواستم بهت تجاوز کنم فقط میخواستم یهویی بدون اینکه خودت بدونی باهات سکس کنم. شرمنده من ادمی نیستم که این چرندیات روم تاثیر بزاره.

کوک همون طور که با یه دست بومگیو رو بغل کرده بود دست یونجون رو گرفت و گفت:بیا تهیونگ.
تهیونگ نگاهی به اون الفای عوضی که زندگی کوک رو خراب کرده بود انداخت. میخواست انتقام اون بلایی که سر کوک اورده رو ازش بگیره اما میدونست کوک الان فقط نیاز داره تو بغلش استراحت کنه.

داشتن میرفتن که سهون داد زد:من برای اولین بار رات شدم. بهم حق بده که وقتی بوت هی بهم میخورد کنترلم رو از دست بدم و بخوام بهت درخواست بدم. اون روز خواستم بیای اونجاولی یهو کنترلم رو از دست دادم و اون اتفاق افتاد.

کوک: اوهههه ببخشید که بوی فرومونم اذیتت کرد.تمومش کن یکی از دلایلی که از شما الفاها متنفرم همینه . همیشه ما مقصریم. به یه امگا تجاوز میشه تقصیر خودشه ،میمیره تقصیر خودشه. ولی بفهمید ما نخواستیم به عنوان یه امگای لعنتی متولد شیم. اگر یه امگا تو دوره هیتش با یه الفا غریبه بخوابه هرزس ولی اگر شما تو راتتون به یه امگا تجاوز کنین حتی اگر اون امگا بمیره یه چیز طبیعیه!؟ میگی نمیتونستی خودتو کنترل کنی؟ من تو سن خیلی کم هیت شدم ولی عین یه هرزه معتاد به دیک رفتار نکردم. فقط برو و دیگ هیچوقت برنگرد. من اون اتفاقات رو دیگه دارم فراموش میکنم پس با حضورت ازارم نده.

سهون: نه کوک . تو برا منی. این همه تلاش نکردم که از دستت بدم. کیم جنی و خانوادش تا زمانی زنده بودن خیلی کمکم کردن.
لحنشو مظلوم کرد و گفت: درست نیست زحماتشون رو هدر بدم نه کوکا؟
کوک:منظورت چیه؟
سهون:نکنه واقعا فکر کردید اون احمقا تنهایی میتونستن این همه کار رو کنن؟
کوک خشکش زده بود. همون لحظه بقیه هم اومدن پیششون.

سهون:بزار یجور دیگه توضیح بدم. اون نامه ها ،همه رو من نوشتم و اون دختر فقط پشت در میذاشتشون. تیری که به یکی از افرادت خورد رو من گفتم وزیر کیم بزنه. البته متاسفانه نقشه اونجوری که میخوام نشد ولی بازم. حتی ازدواج الفات رو هم من برنامه ریختم. همه اینا به کنار شاید برات جالب تر باشه که اون هیونگت که الفا بود اسمش چی بود؟جه بون؟جه مین؟ جه بون؟اهان جه بوم. حتی اونم من کشتم.

.
.
.

اوه سهونالفا و خوناشام

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اوه سهون
الفا و خوناشام. قبلا هیونگ کوک و دوستش بوده ولی وقتی  در دوره راتش میخواسته به کوک تجاوز کنه همه چیز بهم میریزه. بعد ها که کوک رو دوباره پیدا میکنه (تو مدرسه که با ته میرفته) کوک رو مخفیانه زیر نظر میگیره. کوک رو دوست داره و الانم میخواد اونو مال خودش کنه.
.
.
.
خب دوستان اینم یه پارت دیگه .
خببببب به جز بی تی اس  چه گروه دیگه ای رو دوست دارید؟ یا اگر جزو فندوم دیگه ای هستید چه فندومی؟
من خودم اهنگی خوشم بیاد میگوشم اما تی اکس تی و دریم کچر میدوست.

Dark lightWhere stories live. Discover now