part 19

1.9K 389 23
                                    

Tae pov
بعد از مدتی که همون‌جوری نشسته بودم صدای در اومد.با امید اینکه کوک باشه در رو باز کردم که چانیول هیونگ رو دیدم.
چان:هی پسر وضعت خیلی خرابه.
ته:هیونگ اینجا چیکار میکنی؟
چان: بکهیون بهم گفت بیام پیشت اوضاعت ناجوره .البته در اصل بخاطر این انداختم بیرون چون میخواست با کوک یه عالمه خوش بگذرونیه.
ته:جانگ کوک اونجاست؟حالش خوبه؟
چان:نمیدونم.ولی تو حالت بده پسر بزار بیام تو بگو چی شده.
اصلا حواسم نبود که هنوز راش ندادم.از جلو در رفتم کنار که اون تو. باهم رو تخت نشستیم.
چان : خب ته بگو ببینم چی شده؟
همه چیز رو براش تعریف کردم.از نامزدی ناخواسته تا اعترافی که بهش کردم.همه رو برای چانیول هیونگ تعریف کردم.
چان: اوه پسر پس وضعیت خیلی بده.حتما برای همین بک فرستادم اینجا. حالا هم بیخیال بیا استراحت کن بعدا باهاش حرف بزن و ازش بپرس چرا نمیتونه.
Kook pov
صبح پاشدم  و بعد از خوردن صبحونه و خداحافظی از هیونگ به سمت اتاق حرکت کردم.تو مسیر چانیول هیونگ رو دیدم که برمیگشت به اتاقش.
به اتاق که رسیدم یادم افتاد کلیدام رو با خودم نبرده بودم.
در زدم و منتظر شدم تا در رو باز کنه. بعد از مدت کوتاهی در باز شد .بهش نگاه کردم که دیدم موهاش بهم ریختس و چشماش پف کرده.
کوک:سلام هیونگ.
انگار که تازه متوجه شده باشه با چشمای درشتش گفت : کوک؟ اه ببخشید بیا تو.
از جلو در رفت کنار و رفتم تو. بی حرف نشسته بودیم که سکوت رو شکست.
ته:دیشب کجا بودی؟
کوک:پیش بکهیون هیونگ بودم . ببخشید که بهت خبر ندادم.
ته:نه، عیب ندارد من باید عذر بخوام که اونجوری برخورد کردم.
کوک:هیونگ تقصیر تو نیست که عاشق جفتت شدی. اگر کسی قرار باشه عذر خواهی کنه اون منم .
ته:کوک اینطور نیست.عشق اجباری نیست.عیب ندا..
کوک:هیونگ . باید حرف بزنیم . فکر کنم باید بهت توضیح بدم که چرا نمیتونم. فکر کنم باید به یک نفر بگم که چه اتفاقی افتاد.هیونگ می‌خوام اون یک نفر تو باشی.میخوام بهت بگم که چیشد که از آلفاها متنفره شدم.

Dark lightWhere stories live. Discover now