Tae pov
بالاخره هیونگا اومدن .باهم قرار بود بریم گیم نت و بعد هم بریم رستوران.داشتیم از در خارج میشدیم که جنی اومد و ازم آویزون شد.
جنی:اوپا بالاخره برگشتی ؟
با قیافه پوکر بهش نگاه کردم:نه جنی هنوز تو راهم😐😐
جنی:اوپا داری میری بیرون؟منم میام.
ته:اره میرم بیرون و قرار نیست تو باهامون بیای.
بهش نگاه کردم که دیدم بی توجه به من زل زده به جانگکوک.
جنی:اوپا این پسره ی امگا کیه؟
خواستم جواب بدم که کوک جلوتر از من جواب داد.
کوک:جئون جانگ کوک هستم و همون جور که گفتی یه امگام.
بک:و البته نامزد ته.
جنی بهت زده نگاهی بهش کرد و بعد با نفرت به کوک نگاه کرد.ولی چند ثانیه بعد بی توجه گفت:اوپا قراره کجا بریم؟
چان:بریم نه جنی ،برین.چون تو قرار نیست بیای.
بعدم بی توجه بهش ادامه داد:بیاین بریم.
خودشم دست تو دست بک هیونگ رفت منم دست کوک رو گرفتم و از دست جنی فرار کردم و با هم سوار ماشین شدیم.
Kook pov
اصلا از اون دختره خوشم نمیاد .یجوری با تحقیر بهم نگاه کرد.چانیول هیونگ جلوی گیم نت نگه داشت و با هم رفتیم تو.قرار بود تیمی بازی کنیم و در آخر فینال.منو ته هیونگ در مقابل بکهیون هیونگ و چانیول هیونگ.
دور اول من بک هیونگ رو بردم.دور دومم ته چانیول هیونگ رو برد.برای فینال قرار بود منو اون بازی کنیم.
ته:آماده باختن هستی؟
با قیافه پوکر نگاش کردم و هیچی نگفتم.
چان:تهیونگ محض اطلاعت کوک خیلی پوکر نگات کرد.
و بعد زد زیره خنده.تو حد اکثر پنج دقیقه میبرم.
هر دو تمام توجهمون به بازی بود و در آخر راس چهار دقیقه بردم.
کوک:هیونگ به نظرم دیگه کوری نخون.
ته:نصیحت خوبی بود حتما بهش عمل میکنم.
بعد از اون باهم کلی بازی کردیم و خندیدیم.بعد از گیم نت رفتیم رستوران غذا سفارش دادیم.رو کردم بهشون:من میرم دست بشورم.
همه جوابم رو با یه باشه دادن.به سمت دستشویی رفتم.داشتم دستام رو میشستم که یه آلفا اومد سمتم.
آلفا:سلام.
لبخند کثیفی زد.بی توجه بهش خواستم از کنارش رد شم که دستم رو گرفت.
کوک:ولم کن.
میتونستم خیلی راحت از شرش خلاص شم ولی مامان و بابا بهم گفتن کسی نباید بفهمه از آلفا ها قوی ترم.
الفا:اوه نه عزیزم قراره بهمون خوش بگذره.
ته:البته که میگذره.
و یه مشت خوابوند تو صورت آلفا.
........................................................................
دوستان من یک پارت شخصیت دوباره میزنم برای این دوپارت امروز تا شخصیت هارو بشناسین.
و اینکه همونطور که در شروع داستان گفتم من خیلی ایدول های دختر رو نمیشناسم و اگر کسی رو نقش منفی میکنم به دلیل اینکه ازش خوشم نمیاد نیست.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Dark light
Fantastikدر دنیایی که دیگر انسانی وجود ندارد کودکی متولد میشود که حتی برای ماورا هم عجیب است.کودکی که در حین پاکی خالص پلیدی خالص نیز در وجودش است. در این دنیا دیگر کشور های مختلف وجود ندارد ولی خب باز هم خاندان های سلطنتی ای برای اداره کشور وجود دارد.