part 23

1.8K 376 48
                                    

Tae pov
سوار وسیله شدیم .چون صندلی ها پنج نفره بود همه با هم یجا نشستیم.
وسیله به حرکت دراومد و کم کم داشت ارتفاع می‌گرفت که کوک دستم رو گرفت و فشرد بهش نگاه کردم که دیدم داره لبخند میزنی دم گوشم گفت:مرسی که ازم حمایت کردی.
بی حرف دستش رو فشار دادم . تو حس و حال خودمون بودیم که یهو جنی دستم رو سفت چسبید و جیغ زد:اوپا من میترسم.
ته :جنی دستم رو ول کن چرا اومدی وقتی میترسی؟
هر کاریش کردم تا آخر دستم رو ول نکرد.میتونستم حس کنم که کوک عصبی شده.بعد از یه عالمه بازی با هم رفتیم رستوران و می‌خواستیم سفارش بدیم.
چانیول :بچه ها شما چی میخواین؟من و بک انتخاب کردیم.
کوک:من چیز برگر میخورم هیونگ.ته تو چی میخوری؟
ته:هنوز انتخاب نکردم بانی.
چان:جنی تو چی میخوری؟
جنی:من هرچی که اوپا بخوره میخورم.
Kook pov
دیگه قاطی کردم به اندازه کافی تحمل کرده بودم.
کوک:اومد و حالا می خواست مرگ موش بخوره تو هم میخوردی؟
جنی:منظورت چیه؟
کوک:منظورم اینه که واست عادیه به نامزد بقیه بچسبی و سعی کنی باهاش لاس بزنی؟
داد زد:تو میدونی من کی هستم؟من دختر وزیر اعظم شرق مادریانام.
پوز خندی زدم: واو باورم نمیشه تربیت وزیر اعظم این باشه نکنه خودشم اینجوریه؟
از روی صندلی بلند شد:تو چطور جرعت میکنی هان؟تو یه امگای نا چیزی چطور جرعت میکنی با یه آلفا و دختر وزیر اعظم اینجوری حرف بزنی؟نکنه والدین تو هم انقدر گستاخن  و جایگاه خودشون رو نمیدونن؟
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و یه سیلی زدم در گوشش. شوکه بهم نگاه کرد که داد زدم:اره من یه امگام و محض اطلاعت ملکه های این کشورم امگان و تو و امثال پدرت هر روز جلو پاشون خم و راست میشیم و چاپلوسیشون رو میکنی.من نامزد یکی از ولیعهد های این کشورم.پس اونی که باید حواسش باشه به حرفاش تویی نه من دفعه اخرتم باشه که به خودت جرعت اینجوری حرف زدن رو میدی سری بعد فقط به یه سیلی اکتفا نمیکنم.
بعدم یه نگاه به بقیه کردم:ممنون بابت امشب.من بر میگردم مدرسه بعدا بازم باهم بدون هیچ مزاحمی میریم بیرون.خدافظ.
و از رستوران زدم بیرون. داشتم میرفتم که یهو یکی از پشت بغلم کرد.
.
.
.
فحش به جنی آزاد.خودم با قسمتی که کوک زد در گوشش خیلی حال کردم.

Dark lightWhere stories live. Discover now