Kook pov
چشمام رو که باز کردم دیدم لخت تو بغل تهیونگ خوابیدم تمام اتفاقات دیشب از جلوی چشمام رد شد.بدون اینکه ته رو بیدار کنم خواستم برم حموم اما همینکه پاک رو از تخت بیرون گذاشتم جیغی از درد کشیدم.تهیونگ مثل جن زده ها بلند شدو نگاهم کرد.سریع اومد سمتم .ته:کوک،جونگکوکی،چیشدی بانی؟
کوک:درد میکنه.
ته:چی؟کجات؟
کوک:دلم،کمرم ،پشتم.خیلی درد میکنه ته.
ته:ببخشید.اخه چرا بلند شدی؟
در حین اینکه برید استایل بغلم میکرد پرسید.
کوک:میخواستم برم حموم.
ته:عیب ندارن الان با هم میریم و دوش میگیریم.
بردم و تو وان گذاشتتم و آب گرم رو باز کرد.همزمان کمر و شکمم رو ماساژ میداد.ته:بابت دیشب متاسفم کوک.زیاده روی کردم.
برگشتم سمتش و صورتش رو تو دستام گرفتم.
کوک:تقصیر تو نیست ته.من جفت حقیقی تو ام.و دیشب یه اتفاق بود از عمد که نبود.پس انقدر عذر خواهی نکن.و بوسه ای روی لبش گذاشتم.
باقی تایم حمام به شوخیای ته و ماساژ هایی که میداد گذشت.Tae pov
بعد از تموم شدن حموممون.دوباره براید استایل بغلش کردم و آوردمش تو اتاق،رو تخت نشوندمش و رفتم لباس برای جفتمون انتخاب کردم.با وجود اینکه گفت خوبه ولی میدونم درد زیادی رو داره تحمل میکنه.بعد از اینکه لباسامون رو تنمون کردم رفتم و صبحانه براش درست کردم.صبحانه رو توی سینی چیدم و سمت تخت رفتم.
کوک:لازم نیست اینجوری کنی.من خوبم.
ته:حتی اگر واقعا خوب باشی هم باز قراره امروز لوست کنم پس غر زدن رو تموم کن و بزار به کارم برسم. بعد هم باهم صبحانه خوردیم.
یک هفته بعدKook pov
حدود یک هفته از اون اتفاق میگذره امروز هم مثل همیشه بالا آور و بد حالم.قرار شده امروز برم دکتر تا بفهم چم شده؟امیدوارم مریض نشده باشم.اصلا حوصله ی مریض شدن رو ندارم.
.
.
.
دوستان یک سوال فنی دارم .
داستان میخواین هپی اند باشه یا سد اند؟
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Dark light
Fantastikدر دنیایی که دیگر انسانی وجود ندارد کودکی متولد میشود که حتی برای ماورا هم عجیب است.کودکی که در حین پاکی خالص پلیدی خالص نیز در وجودش است. در این دنیا دیگر کشور های مختلف وجود ندارد ولی خب باز هم خاندان های سلطنتی ای برای اداره کشور وجود دارد.