Tae pov
از روزی که اومدیم خونه دو روزی میگذره و امروز قراره من و کوک باهم به مدرسه سلطنتی بریم.اون مدرسه شبانه روزیه پس قراره مدتی از خونه هامون دور باشیم.
تو این چند روز رابطم با کوک بهتر شده و قراره تو مدرسه تحت عنوان نامزد من که اسمش جئون جانگکوک ثبت نام کنه تا هم بتونم مراقبش باشم هم اینکه هم اتاقی بشیم.
کوک:ته هیونگ مامان و بابات گفتن بهت بگم بیا بریم.
اوه درسته قراره بریم مدرسه.
ته:الان میام کوک بزار کیفم رو بردارم.راستی کیف تو کجاست؟بزار میام میبرمش پایین.
کوک: سوجون هیونگ بردش نمیخواد .
ته:باشه پس بیا بریم.
وسایلم و برداشتم و با کوک رفتم پایین.شاید فکر کنین الان همه چی درست شد و ما با هم اوکیم ،ولی ما ،یا بهتره بگم کوک هنوز مارو نامزد هم نمیبینه و فقط رابطه هیونگ ،دونسنگی با هم داریم.
با هم رفتیم و سوار ماشین شدیم و به سمت مدرسه حرکت کردیم.
Kook pov
بعد حدود نیم ساعت به مدرسه رسیدیم. با تهیونگ هیونگ رفتیم و کلید اتاق رو گرفتیم.تو مسیر اتاق بودیم که یه نفر صداش زد.وقتی برگشتم دو تا پسر رو دیدم که به سمتمون میومدن.
ته:هی ،دلم براتون تنگ شده بود.
ناشناس:ما هم ،ته نمیخوای معرفی کنی؟؟
ته:اوه راست میگی هیونک.کوک اینا چانیول هیونگ و بکهیون هیونگن دوستای صمیمی من.هیونگا اینم جانگکوکه نامزد من.
تعظیم کردمو گفتم:خوشبختم.
بکهیون:هیییی تو نامزد کردی و به ما نگفتی؟؟
ته:بیخیال هیونگ.
چانیول:بک اذیتشون نکن تازه اومدن بزار برن استراحت کنن. راستی پسرا عصر بریم دور بزنیم که هم ما با جانگ کوک بیشتر اشناشیم هم یکم خوش بگذرونیم.
خداحافظی کردن و رفتن.به ته نگاه کردم و گفتم:هیونگ من نمیام.
ته:البته که میای حالا هم بیا بریم تو اتاق.
ساعت پنج بود که منو تهیونگ بلند شدیم حاضر شیم.بعد پوشیدن لباسام ،کوله مشکیم رو برداشتم تا داروهایی که جیو نونا برای موقع هیتم داده بود رو با خودم ببرم که یه وقت نابود نشم. همزمان با من تهیونگ هیونگم از اتاق اومد و دوتایی منتظر هیونگاش شدیم.
........................................................................
در مورد اتاقشون، بگم که خوابگاهشون اینجوریه که هر اتاق یک سوییته.
بابت تاخیر عذر میخوام.سه تا شخصیت جدید داره این پارت ولی چون واتپد اذیت میکنه عکس رو نمیزارم ولی اگر شد در یک پارت جدا یا تو همین پارت ادیت میکنم.
YOU ARE READING
Dark light
Fantasyدر دنیایی که دیگر انسانی وجود ندارد کودکی متولد میشود که حتی برای ماورا هم عجیب است.کودکی که در حین پاکی خالص پلیدی خالص نیز در وجودش است. در این دنیا دیگر کشور های مختلف وجود ندارد ولی خب باز هم خاندان های سلطنتی ای برای اداره کشور وجود دارد.