از صدای نفسای نامجون کنار گوشش بیدار شد.
چشماشو آروم باز کرد.
به محض باز کردن چشماش صورت نامجونو دید که درست روبه روی صورت خودش قرار داشت.
بی صدا آب گلوشو قورت داد. برای چند لحظه فقط به چهره معصوم نامجون توی خواب نگاه کرد.
به یاد جشن امشب قلبش گرفت.
یعنی بعد امشب باید فراموشش میکرد؟مگه میتونست همچین کاری بکنه؟مگه در توانش بود؟
باید با رز چیکار می کرد؟ اون شوخی نداشت بهش هشدار داده بود به محض اینکه بو ببره جانکوک عاشق کس دیگه ایه اونو میکشه...
نه نمیتونست همچین ریسکی کنه رز نباید هیچ وقت میفهمید کسی که قلب جانکوک خونه ی همیشگیشه برادر خودشه....
دستش رو به قصد نوازش کردن صورت نامجون جلو برد که با باز شدن یهویی چشمای نامجون توی هوا متوقف شد.
نامجون بدون اینکه حرفی بزنه دستش رو روی پیشونی جانکوک گذاشت.
کمی نگه داشت:خوبه، تبت قطع شده.
کمی دستاشو کشید و کشو قوسی به بدنش داد:هوممممم عجب خواب راحتی کردم، کاش زودتر از اینا میفهمیدم تختت خیلی راحته...چطوره از امشب بیام اتاقت؟
جانکوک با تعجب گفت:هیچ معلوم هست داری چی میگی؟
نامجون بعد از کمی فکرصورتشو جمع کرد و با ناراحتی گفت:البته یادم نبود، از امشب فکر کنم دیگه تنها نخوابی.
+منظورت چیه؟
_منظورم رزه...
+چی؟؟؟؟؟!!!!نامجون معلوم هست از دیشب چت شده؟من تب کردم ولی نمیدونم تو چرا هذیون میگی. پاشو برو اتاقت امروز خیلی کار دارم.
_حالا چرا ناراحت میشی...نکنه خجالت میکشی ها؟نگران نباش، من برادر زن سخت گیری نیستم.
جانکوک که اعصابش واقعا خورد شده بود با عصبانیت به طرف دستشویی رفت و درو محکم پشت سرش کوبید.
نامجون که حالش دست خودش نبود با ناراحتی از روی تخت بلد شد و بدون اینکه حرف دیگه ای بزنه از اتاق کوک بیرون اومد.
کوک اما توی دستشویی رو به روی آیینه ایستاده بودو به چهره شکسته ی خودش نگاه میکرد.
سرش رو پایین انداخت و قطره اشکی از گوشه چشمش سرازیر شد.
نامجون از کی اینقدر بیرحم شده بود!!!!مگه سالهای زیادی از دوستیشون نمیگذشت پس چرا فقط با نگاه کردن به چشمای غمگین کوک از حال دلش خبردار نمیشد؟چرا یکم درکش نمیکرد؟
برای بار دوم به خودش نگاهی انداخت،کف دستش رو پر از آب کردو به صورتش پاشید.
نه هنوز اول راه بود، برای باختن هنوز خیلی زود بود، اون راه درازی رو در پیش داشت.
YOU ARE READING
LOVE & HATE | MINV
Vampireتهیونگ خون آشامی که به اجبار باید برای مدتی داخل قصر گرگینه ها زندگی کنه ! آیا نفرتش از گرگینه ها به عشق تبدیل میشه؟! نام فیک: عشق و نفرت ♠️♥️ کاپل اصلی: Minv 🌊 کاپل فرعی:namkook , sope 🌜 ژانر:فانتزی /خون آشامی/گرگینه/انگست/اسمات ⛔ نویسنده:لیلا 🔮
