part55(خاطرات شیرین)

623 163 182
                                    

سلام توت فرنگیا
بدتون نمیاد که توت فرنگی صداتون میزنم؟
من تو پیجم به فالورام توت فرنگی میگم برای همون عادت کردم.

ببینید نویسنده چقدر دوستون داره...
هنوز یک هفته هم نشد من آپ کردم.
نمیخواین یه کامنت کوچولو مهمونم کنید؟🥺🤧
☆☆☆☆☆☆☆

چند روزی از رفتن تهیونگ میگذشت.
توی این چند روز جیمین به هوای سر درد از اتاقش بیرون نیومده بود..
توی تختش دراز کشیده بودو بین مشتش گردنبد جفت قرار داشت.

با شنیدن صدای در سرشو از بالش بلند کرد میخواست فریاد بزنه که یاد خواسته تهیونگ افتاد.
اون ازش خواسته بود با خدمتکاراش بدرفتاری نکنه.

با صدایی که سعی در کنترلش داشت گفت:کیه؟

* شاهزاده یونگی اجازه ورود میخوان ولیعهد
+بگو بیاد تو
سرشو روی بالش گذاشت و پلکاشو بست.

یونگی با یه سینی بزرگ از غذا های مختلف وارد اتاق شد.
سینی رو روی میز گذاشت.

یونگی:خوابی؟
+نه، کاری داشتی؟ خیلی سرم درد میکنه دارم استراحت میکنم.
یونگی صندلی رو کنار تخت برادرش گذاشت و روش نشست.

_بعد از سه روز استراحت هنوز سردردت خوب نشده؟
+مگه دست منه که بهش دستور بدم خوب شو اونم خوب بشه.
_باز که بداخلاق شدی
+من همیشه اخلاقم همینطوریه

_نمیخوای بگی چی شده....آخرین باری که اینطور آشفته دیده بودمت وقتی بود که کاترین ترکت کرد

+اسمشو نیار
_معذرت میخوام نمیخواستم یادت بیارم.

جیمین با کمک دستاش توی جاش نشست.
+دلم براش تنگ شده یونگیا
بی هوا از دهنش دراومد.

_برای کی؟
+تهیونگ
_تهیونگ؟!!!!!

+نگو که نفهمیدی ازش خوشم اومده بود.
_معلومه که فهمیده بودم ولی فکر نمیکردم اینقدر جدی باشه که جیمین مغرور از پا در بیاره.

+اتفاقا خیلی جدی تر از چیزیه که فکرشو بکنی میخوام پیش خودم برش گردونم.

+پیش خودت؟!!!چطوری ؟
اون خون آشامه،نمیتونی به عنوان خدمتکار داشته باشیش.

+کی گفته قراره به عنوان خدمتکار بیارمش.

_پس!!!!
+میخوام به عنوان معشوقه کنارم باشه

_معشوقه؟!!!تو حالت خوبه؟!!!! از قانون قصرا خبر نداری؟

+من از قانون و هیچ کوفت دیگه ای سر در نمیارم فقط در حد مرگ میخوام پیشم باشه، الان، همینجا کنارم میخوام داشته باشمش برای همیشه.

تنها چیزی که الان بهش احتیاج دارم تهیونگه
دارم دیونه میشم یونگیا، میفهمی؟

یونگی که حال برادرش رو خوب درک میکرد سمت خودش کشیدشو محکم بغلش کرد:آروم باش....درست میشه
من میفهمم چی میگی ولی خواهش میکنم عجولانه تصمیم نگیر فقط به خاطر خودت یا سرزمینمون نمیگم به اونم فکر کن. با اینکارت موقعیت اونم به خطر میندازی.
جیمینی که من میشناختم اینقدر عجول و بی طاقت نبود.

LOVE & HATE | MINV Where stories live. Discover now