با عجله از اتاق جیمین خارج شد. خیلی خوشحال بود.
بعد از مدتها دوباره میتونست نقاشی کنه.
در اتاقش رو باز کردو وسایل نقاشیش رو برداشت.
میخواست از در بزرگ عمارت بیرون بره که با صدای جین متوقف شد.+جایی میخوای بری؟
به سمت جین برگشت تعظیم کوتاهی کرد.ت:بله میخوام برم کنار ساحل.
جین به بوم توی دستش نگاهی انداخت:برای نقاشی کردن؟ت:بله
+به نظرم بهتره نری؟ت:چرا!!! از عالیجناب اجازه گرفتم.
+به خاطر اون نمیگم، به آسمون نگاه نکردی؟ امروز هوا ابریه....بدجور گرفته س...تا نیم ساعت دیگه بارون شدیدی میباره. اگه بری هم خودت هم وسایلت خیس میشن. بازم خودت میدونی من فقط خواستم بهت اطلاع بدم.
با شنیدن حرفای جین مردد شد. کمی فکر کرد و در آخر از رفتن منصرف شد.
زیر لب ممنون کوتاهی گفت و به سمت اتاقش برگشت.
جین به دنبالش راه افتاد.
خواست داخل اتاقش بشه که جین ازش پرسید:میتونم بعد از تموم شدن نقاشیت ببینمش؟
گنگ نگاش کرد:معمولا چیز خاصی نمیکشم.+به هر حال من دوست دارم ببینمش...
بدون اینکه جوابی به جین بده وارد اتاقش شد و درو پشت سرش بست.
اصلا دوست نداشت با هیچکدومشون حرف بزنه.
از دست خودش عصبانی بود یه روزی آرزوی انتقام توی سرش میپروروند ولی الان انگار یادش رفته بود، داشت میون همونایی که ازشون کینه داشت زندگی میکردو نفس میکشید.مگه نه اینکه برای هدفی وارد قصر خون آشاما شده بود ،پس چرا داشت همه چیز رو از یادش می برد؟!!!!
کلافه وسایل رو سر جاشون گذاشت.به طرف بوم رفت. پالت رو دستش گرفت، از هر رنگ مقداری برداشت و روی پالت ریخت.
جلوی بوم ایستاد و شروع کرد به نقاشی کردن.همیشه سعی می کرد با نقاشی و رقص ذهن آشفته شو آروم کنه.
تا حدود بعداز ظهر توی اتاقش موند.
اینقدر سرگرم نقاشی کردن شده بودکه حتی یادش رفت ناهارش رو بخوره.
صدای قارو قور شکمش مجبورش میکرد به آشپزخونه بره.
پالت رو کناری گذاشت.به نقاشیش نگاه کرد، باز هم همون چشمای طوسی، کلافه به موهاش دستی کشید.
+لعنتی چرا نمیتونم جز این دوتا چشم چیز دیگه ای بکشم....
از توی اتاق بیرون اومدو به سمت آشپزخونه رفت.
سرآشپز مشغول آماده کردن سینی عصرونه برای افراد قصر بود.با دیدن تهیونگ لبخندی زد:کجا بودی پسر!!!چرا برا ناهار نیومدی؟
ت:مشغول بودم یادم رفت...
_بشین الان برات یه چیزی آماده میکنم.
YOU ARE READING
LOVE & HATE | MINV
Vampireتهیونگ خون آشامی که به اجبار باید برای مدتی داخل قصر گرگینه ها زندگی کنه ! آیا نفرتش از گرگینه ها به عشق تبدیل میشه؟! نام فیک: عشق و نفرت ♠️♥️ کاپل اصلی: Minv 🌊 کاپل فرعی:namkook , sope 🌜 ژانر:فانتزی /خون آشامی/گرگینه/انگست/اسمات ⛔ نویسنده:لیلا 🔮