part56(رز چرا نمیمیره)

588 152 96
                                    

کنار چشمه نشسته بود و به تصویر خودش توی آب نگاه میکرد.
هوا سوز داشت یقه پالتوشو بهم نزدیک کرد و توخودش جمع شد.

هوباری:تو این سرما برای چی منو کشونده اینجا؟
_برای اینکه دلم برات تنگ شده بود.
با صدای یونگی سرشو به عقب برگردوند.

با دیدنش چشماش برق خوشحالی زد، لبخند به لب از جاش بلند شد.

+بالاخره اومدی‌
با سرعت سمتش قدم برداشت و توی آغوش یونگی جا گرفت.
یونگی دستاشو دور کمر عشقش حلقه کرد.

_دلم برات تنگ شده بود.
هوباری به صورتش نگاه کرد:منم همینطور
ولی خیلی کار خطرناکی کردی اگه یه وقت ببیننمون چی؟

_اولا که کسی از این محل خبر نداره بعدشم ببینن مگه نمیتونم با دوست دوران بچگیم حرف بزنم؟

+فعلا که دوست دوران بچگیت ملکه آینده این سرزمینه.

_اوه الان داری خودتو برای من میگیری؟
+تو هر جور دلت میخواد فکر کن.

موهاشو کنار زد و از جلوی یونگی با ناز رد شد.
یونگی بعد از رد شدن هوباری بهش خندید.
_صبر کن ببینم بچه گریه او
در حالیکه دستاشون توی هم قفل بود زیر درخت کنار هم نشسته بودن.

_خیلی نگران جیمینم.
+جیمین؟!!!مگه چی شده؟

_مگه ندیدی از اتاقش بیرون نمیاد.
حتی جلسه دیروز رو هم به بهونه مریضی شرکت نکرد.

+شاید واقعا مریضه تو همیشه هر چیزی که مربوط به برادرت میشه رو بیخوردی بزرگش میکنی.

_بزرگش نمیکنم دارم بهت میگم حال روحیش خوب نیست.
+حتما میخوای بگی دلیلشم اون برده خون آشامه؟

_دقیقا
+تو واقعا فکر میکنی بعد کاترین ممکنه جیمین عاشق بشه؟!
_فکر نمیکنم عاشق شده...

+اگرم اینطور باشه اشتباه کرده، اون از اولم میدونسته نمیتونه برای همیشه اون برده رو پیش خودش نگه داره.
این قانونا ۵۰۰ ساله نوشته شده.

_منو تو هم الان طبق همون قانونا نباید کنار هم باشیم ولی میبینی که زیر درخت دست تو دست هم نشستیم.
قلب کِی به حرف عقل گوش داده؟

هوباری با یادآوری وضعیت خودشون آهی کشید.
+حق با توئه ولی اگرم اینطور باشه بازم نمیتونیم کاریش بکنیم، خیلیم نگران نباش یکم دیگه حالش خوب میشه.
مگه سر کاترین یادت نیست خیلی زود حالش خوب شد.
البته خوب که نه بهتره بگیم تبدیل شد به یه سنگدل.

_ولی اینبار فرق میکنه.
جیمین واقعا اونو دوست داره در ضمن اون برده هم عاشق جیمین شده.

هوباری با چشمای درشت شده سمتش برگشت:واقعا!!!!!
میدونستم.
همون موقع که جیمین پاش آسیب دیده بود از مراقبتایی که ازش میکرد مشخص بود.
ببینم تو منو صدا کردی در مورد اون داداش مغرورت حرف بزنی؟
پس الکی گفتی دلت برام تنگ شده؟

LOVE & HATE | MINV Where stories live. Discover now