part62(شاهزاده جدید)

631 168 126
                                    

من چقدر بچه خوبیم خدااااااا
نه تا حالا نویسنده به این گلی دیده بودین؟😅🥰
دوروز نشده پارت قبل رو گذاشتم ولی این به خاطر شماست چون بچه های خوبی بودین و زودی شرط رو رسوندین.

حالا برین که این قسمت خیلی مهمه

آهان اگر ووتا برسه به ۲۰۰ قسمت بعدی رو میزارم.

☆☆☆☆☆☆☆
همه توی سالن جلسه حضور داشتن.
آلفا روی صندلی مخصوصش نشسته بود و مشغول گوش دادن به گزارش فرمانده بود.

_آلفا من به همراه فرمانده خون آشاما فعلا کنترل منطقه رو بدست گرفتیم.
ولی فکر میکنم موضوع به این سادگی نیست حتما یه گروه پشت این قضیه هستن بنظرم قصدشون گرفتن منطقه از ماست. میخوان برای خودشون یه سرزمین جدا تاسیس کنن.

آلفا دستاشو با عصبانیت مشت کرد:بیخود کردن باید شیش دنگ حواستو جمع کنی نمیخوام هیچ شورشی به پا بشه. اون منطقه ۵۰۰ ساله متعلق به ماست به این راحتی از دستش نمیدیم قطعا امپراطور کیم هم با من هم نظره...

جیمین توی فکر بود از اول جلسه تا الان اصلا حواسش به حرفایی که رد و بدل میشد نبود.
تصمیم بزرگی گرفته بود قرار بود بزرگترین اتفاق بیفته و قطعا تصمیمش به مزاق آلفا خوش نمیومد.

خودش از کاری که میخواست بکنه راضی بود به خاطر رسیدن به عشقش حاظر بود جونشو بده این که کار کوچیکی بود...

_ولیعهد حواستون کجاست؟
با صدای آلفا سرشو بلند کرد:همینجام آلفا

_چرا نظرتو نمیگی؟
+من نظری ندارن هر تصمیمی آلفا بگیرن من اطاعت میکنم.

_ولی تو ولیعهد این سرزمینی من دوست دارم تو بعضی از تصمیم گیریا شرکت کنی.

+آلفا اجازه حرف زدن میخوام.
_بگو راحت باش.
+من...

دربان وارد شد:آلفا خیلی عذر میخوام وسط جلسه مزاحم شدم ولی پیکی از طرف امپراطور کیم اومده.

_بگو بیاد داخل
جیمین عصبانی از بهم خوردن حرفش دستاشو مشت کرد و لعنتی زیر لب به پیک فرستاد.

پیک وارد شدو زانو زد.
_آلفا به سلامت باشن.

آلفا به وزیر اشاره زد تا نامه رو بگیره و محتویاتش رو بخونه.
وزیر اعظم نامه رو باز کرد.
با چشماش بالا تا پایین نامه رو برانداز کرد.
_نامه در چه موردیه؟
*فکر میکنم دعوت برای جشنه
_جشن؟!!!
*بله

وزیر اعظم شروع کرد به خوندن نامه.
_خب!!!!
*اینطور که توی این نامه نوشته این جشن برای پیدا شدن شاهزاده جدید خون آشاماست.

آلفا اخماش تو هم رفت :شاهزاده جدید یعنی نوزادی بدنیا اومده

*فکر نمیکنم اینجا که توضیحی ننوشته
به نامه نگاه دوباره ای انداخت.

LOVE & HATE | MINV Where stories live. Discover now