part17

485 52 47
                                    

روز حرکت:

گین: میااااااااا؛ میااااااا
+بله بله چیه خونه رو گذاشتی رو سرت؟
گین: تو هنوز حاضر نشدی؟
+گین باورم نمیشههههههه یه نگاه به ساعت کردی؟
گین: خب اره.
+پس چرا بیدارم کردیییی؟
گین: که حاضرشی.
+گین ساعت 02:45 دقیقست ما 06:00 قرارمونه.
گین: گفتم زودتر حاضر شی خب.
با گریه نمادین اضافه کردم:
+گین من تازه داشتم‌میرفتم تو تخت.
گین: الانننننن!
+بعله.
گین: خب...خب باشه برو دوباره بیدارت میکنم.
+گین خواهش میکنم زودتر بیدارم نکن که پشیمون‌میشم از اومدنم.
گین: باشه باشه خیالت راحت.

دوساعت بعد:

گین: میا.
+‌‌...
گین:میا.
+هوم
آروم تر ادامه داد:
گین: میا.
+چیه؟
گین: نمیخوای آماده بشی؟
+ساعت چنده؟
گین: امممم....05:45.
+خب خوبه....برو پایین منم الان اماده میشم میام.
گین: منتظرم.

چشم بسته رفتم صورتمو شستم موهامو گوجه‌ای بستم؛ ارایش نکردم ولی روتین مراقبت پوستیمو انجام دادم.
همونطور که خودمو کش میدادم از پله ها پایین رفتم که چشمم به ساعت خورد....اول فکر کردم اشتباه دیدم ساعت تازه 05:00 صبح و نشون میداد به سرعت سمت پنجره رفتم پرده رو کنار کشیدم دیدم هوا هنوز تاریکه.

+گینننننن.
گین: چیشده؟
+خیلی احمقیییییییی.
گین: خب میخواستم زود تر بریم تا برای پسرا صبحونه درست کنیم.
+این که گذشت ولی بدجور تلافی میکنم.
گین: باشه تلافی کن فقط میای الان بریم کافه؟
+هوففففف از دست تو بریم.

جیهوپ:

دونه دونه دره اتاقاشونو باز کردم.

جیهوپ: پسراااااااا....بیدارشیدددددد....دیر میشه هااااا.
شوگا: جیهوپ.

با ترس برگشتم که شوگا رو اماده دیدم، دستمو رو قلبم گذاشتم:

جیهوپ: آی ترسیدم...تو هم اینجایی؟
شوگا: اره...(با لیوان قهوش سمت کاناپه رفت)...منو تهیونگ دیشب اومدیم پیش بقیه....تو چرا نیومدی؟
جیهوپ: تو مطب داشتم یکسری پرونده مرتب میکردم.
شوگا: دوباره منشیتو رد کردی؟
جیهوپ: اهوم.
جین: سلام.
جیهوپ/شوگا: صبح بخیر.

بقیه هم دونه دونه پاشدن الا جیمین و تهیونگ.
رفتم دره اتاق ته رو محکم باز کردم:

ته: اوووو هیونگگگگ...فقط یکم دیگه.
جیهوپ: حرفشم نزن(پتو رو از روش کشیدم).

همین کارو با جیمین کردم که دیدم روی تخت گوشی به دست ترسیده:
جیهوپ: بیدار بودی اینهمه صدات زدیم؟
جیمین: اوو...هیونگ متاسفم داشتم با تلفن حرف میزدم.
با چشای ریز شده نگاش کردم....این چند وقت اینو جانگکوک بیش از حد مشکوک میزدن:
جیهوپ: کی اوله صبحی؟
جیمین: اممم....خب....چیزه....گین.
جیهوپ: اومممم گین.

جیمین: باشه....بعدا باهات تماس میگیرم.

جیهوپ: چی میگفت؟
جیمین: هیچی پرسید کی میاید.
جیهوپ: اها......زود بیا پایین پسرا همه امادن.

My Lollipop                                           (آبنبات چوبی من)Where stories live. Discover now