حوله رو دور موهام پیچیدم و بعد زدن اسپری ابرسان پوستم در حال ماساژ دادن از پله ها پایین رفتم که جیهوپ و جین و شوگا رو پشت میز دیدم با تعجب دنبال بقیه گشتم:
+پس بقیه کوشن؟
جین: تهیونگ که خوابه جانگکوک الان میاد.حس کردم جانگکوک نیاز به کمک داره تا اینجا بخواد بیاد، در اتاقشو باز کردم که دیدم آتلاشو داره باز میکنه، چشام چهارتا شد و با صدای بلند:
+خُل شدییییی، چرا داری بازشون میکنی؟
رفتم جلوی پاش نشستم بانداژ و آتل و از دستش کشیدم با عصبانیت و شروع کردم به بستن:
جانگکوک:( با قیافهای توهم و لبایی برگشته) خیلی سختمه یه حموم درست و حسابی هم نمیتونم برم، حتی تا آشپزخونه هم نمیتونم تنهایی بیام.
+(همونطور که سرم پایین و بود و با دقت سعی میکردم درست ببندم) اینجا اومدی چیکار پس؟ قراره تا زمان بهبودت پیشمن باشی و از جات جمنخوری.(سرمو اوردم بالا با اخم بهش ذُل زدم) چرا ویلچرو پس دادی؟
جانگکوک:( سرشو انداخت پایین و آروم) گفتم میام خونه آتل و باز میکنم( سرشو اورد بالا و اومد جلو تو دومیلی صورتم با چشمایی شیطون ولی اخمو) ولب حواسم که دیو دو سر تو خونه نبود.
+( محکم زدم رو بازوش) دیو دو سر خودتی.
جین:(با صدای بلند) میا کجا رفتی پس ولش کن اونو خودش میاد.
+(مثل خودش با داد) اومدیمممممم.آتل و بستم تا اومدم برمبیرون دستمو از پشت گرفت، برگشتم سمتش:
+چی میخوای؟
جانگکوک: اینطوری میخوای بری بیرون، بدون من و باموهای خیس؟همونطوری با تعجب داشتم نگاهشمیکردم که شوگا با لپایی باد کرده از غذا دم در ظاهر شد:
شوگا: شما دوتا چیکار دارین میکنید؟ نمیتونم تضمینی بدم اون دوتا چیزی برای خوردن بزارن.(برگشت سمت من) من میارمش تو برو غذاتو بخور.
سری تکون دادم و سمت جین و جیهوپ رفتم که تا نشستم جین با لبخند شیطونی رو به من که کنار جیهوپ بودماول نگاهی انداخت و بعد به جیهوپ نگاه کرد:
جین: هی مرد توهمپیر شدیا!
آبی که توی دهنمبود پرید توی گلوم، با عصبانیت به جین نگاه کردم، قرار شد به روی خودموننیاریمتولدشوووووو:
جیهوپ: ( بی اهمیت) همه پیر میشن مخصوصا تو.
جین که از حرف جیهوپ لجش گرفته بود تند تند شروع کرد به جیهوپ حرف زدن که باعث شد بلند بلند بزنمزیر خنده، دسته خودمنبود واقعا مقابله کردن های جین سر سنش خیلی باحال بودن، تو حال خودم بودم که بوسهای رو روی گونم حسکردم؛ همین باعث شد با شک خندم قطع بشه برگشتم که با چشمای از ذوق خط شده جیهوپ رو به رو شدم:
YOU ARE READING
My Lollipop (آبنبات چوبی من)
Fanfictionمیا یه دختری که نمیتونه به راحتی باهمه ارتباط بگیره... دقیقا نقطه مقابل اون گین.... صمیمی ترین دوستش؛ که حالا با اسرار همون مجبور به رفتن یه مهمونی میشه که از اون به بعد زندگی روی دیگه خودشو بهش نشون میده... دارای دو فصل که پشت هم آپ میشن. فصل اول:...