part31

407 53 64
                                    

همونطوری با دهن باز سمت خونه رفتم که دیدم کلی کارگر دارن وسایلمو بیرون میارن،باورم نمیشد رفتم جلوتر که دیدم گین کناره ورودی در وایستاده داره تذکر میده ولی سرشم تو گوشیه، از لج و حرصم و اینکه دستام پر بود محکم با پام زدم تو پاش که گوشیش از دستش افتاد:

گین: چیکار میک.......هییییییی...میاااااااا تو کی اومدی! مگه قراد نشد بری خونه هوسوک اوپا یه مدت بمونی؟
+برم که نفهمم چه بلایی دارین سره خونم میارین؟

گین نگاهش به خریدای تو دستم خورد سری ازم گرفت و سمت ورودی خونش راه افتاد که از پشت یقشو گرفتم:

+وایسا ببینم کجا میری با خریدا.
گین: میرم جا بجاشون کنم دیگه، توهم بیا برو یه دوش بگیر.
+چرا خونه تو خودم خونه دارم.

اینو گفتمو راهم و سمت خونم کج کرد که اینبار گین از پشت یقمو گرفت:

+گین چیکار میکنییییییی.
گین: ولی اونجا الان نمیتونی حموم بری.
+چرا اونوقت...وایسا ببینم راستی چیکار با وسایل خونم داری؟

یهو با صدایی که از پشت سرم‌اومد به سرعت برگشتم:

جیهوپ: گین نه من کار دارم.
+تو اینجا چیکار میکنی؟
جیهوپ: (با یه دست تو جیب و با یه دستش اشاره به خونه) قرار بود اینجا رو وقتی تموم شد بهت نشون بدم.
+چیشو وایسا ببینم اصلا چیکار داری میکنی با چه اجازه‌ای میدونستین میتونم از دستتون شکا.....

بقیه حرف زیر دستای گین که به سرعت روی دهنم نشست خفه شد.

گین: (با خنده مصنوعی) اوو هوسوک اوپا میا یکم زیادی جوگیره میشناسیش که.

دستشو به شدت پس زدم برگشتم سمتش:

+من جوگیرم، یه نگاه به خونم بکن معلوم نیست دارن اون تو چیکار میکنن اونوقت میگی جوگیر، گین از همه توقع داشتم الا تو.
نامجون: حتی من؟

دیدم نامجون و جانگکوکم رسیدن بهمون:

+اووو نامجون‌شی شما اینجا چیکار میکنین؟
نامجون: راستش جیهوپ ازم کمک خواسته بود برای همین اومدم.
جانگکوک: میا گردنت خوبه؟

یهو با شتاب سمت جانگکوک برگشتم و با چشم سعی کردم بههش بفهمونم ادامه نده که:

جانگکوک: کبود......آها.

از حرص و عصبانیت چشمامو روی هم فشار دادم که جانگکوک با اون وسیله های مستطیل بسته بندی شده سمت گاراژ خونم رفت.

جیهوپ: جانگکوک چی میگه؟

با خنده فیک سعی کردم گندی که زده رو جمع کنم و با دستم یقمو کیپ تر کردم:

+هیچی...هیچی.

اینو گفتم ولی جیهوپ دست به جیب چشماشو ریز کرده بود و نگاهم میکرد جوری که حس میکردم هر نقطه از بدنمو که نگاه میکنه الانه که سوراخ بشه.
کیفمو از رو کاپوت ماشین برداشتم و سمت خونم رفتم.

My Lollipop                                           (آبنبات چوبی من)Where stories live. Discover now