My Lollipop (آبنبات چوبی من)

part26

گین: میا میا(درو باز کرد پرید تو) مهمونات اومدن نمیخوا...واووووو میااااااا این چقدر قشنگههههه.

برگشتم سمتش دیدم نقاشی که داشتم میکشیدمو جمع نکردم‌نه نباید هیچ کس ببینتش.
پریدم رو هوا تا ازش بگیرم که بوم به اون گندگی و برداشت بالا سرش گرفت.

گین: میا این چشمای کیهههه چقدر جذابههه چقدر گیراست.

با چشای بغضی و لبای برچیده شده برگشت سمتم:

گین: میشه تموم شد بدیش من؟!
+گین تا سه میشمرم سره جاش باشه.
گین: نباشه چی؟

صدامو اوردم پایین رفتم توصورتش:

+نمیخوای جلوی پسرا بزنمت که!

با ترس نگام کرد و به سرعت رفت بیرون:

هوففف، بومو برش داشتم توی کمد گذاشتم رفتم بیرون اتاق که چشمم به آینه خورد دستام به خاطر کار با مداد طراحی سیاه شده بود استینامو دادم بالا برم تو روشویی بغل اتاق که برای کثافت کاری پالت شستن و رنگ و اینا بود که یهو دیدم جیمین و گین تو پیچ پله ها دارن همو میبوسن؛ چشام گشادتر از این نمیشد، لنتیا اخه وسطه این همه ادم اونم تو پله ها نمیگین کسی ببینه؟
با اینکه میدونستم چیزی بینشونه ولی بارم شُک شدم متاسفانه گوشام تیزه برای همین صدای بوسشون و قشنگ میشنیدم دیگه کفری شدم دره روشویی و باز کردم داد زدم:

+آهای به نظرتون اتاق خواب جای مناسبی برای اینکارا نیست.

با زدن حرفم گین جیمین و پرت کرد انور:

گین: میااااااا تو اینجا چیکار میکنی.

جلوش خم شدم:

+خیلی عذرمیخوام از این به بعد هر وقت خواستم تو خونه خودم راه برم سره هر قدم داد میزنم گین من دارم وارد راه پله میشم، گین من دارم وارد اشپزخونه میشم که یهو وقت خانم مشغوله ماچ و بوسه نباشن.

تیهونگ: چخبرههههههه.

برگشتم دیدم از دره تراس اومد بیرون با چشای گشاد شده نگاش کردم:

+توهم اینجا بودی؟

دستاشو تو جیبش کرد یه نگاهیم به جیمین و گین انداخت:

تهیونگ: بعله و همه چیزم‌هم دیدم هم شنیدم.

گین گوشاشو گرفت جیغ زنان رفت پایین، جیمینم وایستاده بود با پشت دست و خنده لباشو پاک میکرد، منم جعبه دستمال مرطوب و پرت کردم سمتش که تو هوا گرفت:

+بیا اون بی صاحب رنگ‌میگیره(آستینش) خبببب با این پاک کن بره لااقل.

و رفتم تو روشویی تا صورتمم که همیشه خدا سیاه میشه رو هم پاک کنم که دیدم صدای خنده های جانگکوکم از پله ها میاد؛ ته دلم یجوری شد، نمیدونم چرا ولی...شد دیگه.