part85

254 46 67
                                    

+ممنونم اومونی بازم متاسفم که شبتون رو خراب کردم.
مادرجیهوپ:( دستی به کمرم کشید) اینطوری نگو توهم دختر منی مثل جی‌وو(تعظیم کوتاهی کردم که دستمو فشرد و کنار گوشم) خیلی مراقب خودت باش دخترم.
+(توقع چنین حرفیو نداشتم/ مات برگشتم نگاش کردم/ گرم شدن چشمامو حس کردم)
مادرجیهوپ:( نگاه خیرمو که دید بغلم کرد) خیلی خوشحالم پسرم کنارتوعه.
+(چشمامو روی هم گذاشتم که لغزیدن قطره اشکامو رو گونم حس کردم/سفت فشردمش به خودم) ممنونم.( زبون به چیز دیگه نمیچرخید و همین داشت عصبیم میکرد).



تا اومدیم جداشیم یکم از بغل منو و اومونی و توبغلش گرفت و سفت فشار داد:

جیهوپ:( با خنده) که تنها تنها همو بغل میکنید؟
جی‌وو:( صندلشو پوشید و تند تند دویید سمتمون/با خنده) اها بدون من!




با خنده هر چهارتامون تو بغل هم بودیم که بعد کمتر یک مین جدا شدیم؛ با خنده اشکامو پاک کردم که بقیه فکر کردن از خندست و از این بابت خیلی خوشحال شدم؛ بعد خداحافظی همراه هوپی و اون‌وو سمت ماشین رفتیم.









ایپدمو روی پام گذاشتم و گزارش کاری هیونجین و تهیونگ و چک میکردم:

جیهوپ: میا‌.
+(بدون اینکه سرمو بلند کنم در حالی که با مینی کیبردم تند تند تایپ میکردم) هوم؟
جیهوپ:( نقاب کلاهشو داد بالا و از آینه به اون‌وو نگاه کرد/ اروم) اون‌وو رو میذاریم پیش گین بعد خودمون میریم بیمارستان( به ساعتش نگاه کرد) هفتِ...به جسیو هم زنگ زدم گفت هفت و نیم اونجت باشیم.
+(ایپدمو جمع کردم صاف برگشتم سمتش) من باید برم شرکت‌.
جیهوپ:( چشماشو با حرص بست/ از لای دندوناش/ با لحن تند و صدای بلند) تو روزای معمولش ساعت نه میری الان میخوای هفت بری؟
+چرا داد میزنی خب!
جیهوپ: چون از بچه دوساله هم بچه تری.



دیگه چیزی نگفتم و با اخم دست به سینه به جلو خیره شدم؛ تقریبا نزدیک خونه گین بودیم که اون‌وو تو خواب گریه کرد مجبور شدم بیارمش جلو، تو بغلم گذاشتمش و کمربند و روش بستم، خودشم دستاشو دور گردنم حلقه کرد و سرشو رو سینم گذاشت، تا سرش به سینم رسید گریش قطع شد، بوسه‌ای روی سرش گذاشتم و دستم و دورش حلقه کردم.






جلو خونه گین ایستادیم، جیهوپ با دست نگهم داشت پیاده نشم خودش سریع پیاده شد اومد از بغلم اون‌وو رو گرفت که اون‌وو تو همون خواب با گریه دوباره خواست گردنمو بگیره که هوپی با بوسه روی سرش  و زمزمه زیر گوشش ازم جداش کرد، موقع رفتنشون سرشو روی شونه هوپی گذاشت و یکم که دور شد یه چشمی سرشو بلند کرد بای بای کرد و بوس فرستاد و دوباره سرشو گذاشت رو شونش و به بقیه خوابش رسید.


با خنده نگاهمو ازشون گرفتم و سرگرم بقیه کارام شدم، بعد پنج مین جیهوپ نشست پشت رول، پوفی کشید و کمربندشو کشید، تا استارت زد دستشو اورد جلو ایپدمو از دستم کشید پرت کرد رو صندلیای پشت:




My Lollipop                                           (آبنبات چوبی من)Where stories live. Discover now