part64

320 53 30
                                    

جیهوپ:( همونطور که پا رو پا انداخته بود، با یه خنده زوری) دارین باهام شوخی میکنید دیگه اره؟
گین:( با فین فین و گریه) قیافه من به کسی میخوره که داره شوخی میکنه؟( اینو گفت و با شدت بیشتری زد زیر گریه)
+(لیوان دستمو کوبیدم رو میز کنار پنجره) گینننن بسته خودت خسته نشدی انقدر گریه کردی؟
گین:( سعی در کنترل کردن خودش داشت) میگی چیکار کنم؛ ینی چیکار میتونم بکنم.
جیهوپ:( رو به من خیلی اروم در حد لب زدن با یه اخم محو) نمیتونی برو بیرون.







چشمامو تو حدقه چرخوندم، کنار گین روی کاناپه دو نفره نشستم:


گین:( با چشمای اشکی) جیهوپ‌شی.... میتونی با جیمین حرف بزنی........( بعده مکث دستاشو تند تند تکون داد) نه نه.....نمیخواد.
+چرا؟
گین: میترسم عصبب بشه.
+( پوزخندی زدم) ما باید عصبی باشیم نه اون.
جیهوپ: (رفت عقب تکیه داد) عامممم راستش....جیمین همین الانشم تو راه اینجاست پس زودتر فکراتونو بکنید.
گین:( باصدای بلند پرید) ینی چی؟ کی بهش گفتی؟
جیهوپ: قبل شما قرار بود بیاد یه نگاهی به پرونده درمانی موکلش بکنم.
+( زیر لب عصبی) چرا وقتی بهت زنگ زدم نگفتی بهم که من اینو نیارم.
جیهوپ: ( پاشد سمت میزش رفت) مگه تو به من گفتی برای چی داری میای اینجا؟






دستای گین و که مضطرب توی هم میپیچوندشون و گرفتم، با اشک نگام کرد، دستامو اوردم بالا اشکای روی گونش و پاک کردم و سرشو روی سینم گذاشتم.



پنج مینی گذشته بود که صدای زنگ گوشیم بلند شد:





+( با تعجب) بله؟
جیسو: مهمون دعوت میکنی بعد یادت میره؟
+( یکم تن صدام بالا رفت) رسیدی؟
جیسو:( با لحن دلخور) میخوای برگردم.
+نه نه منظورم این نبود....( یه نگاهی به اطرافن کردم، گین خواب و بیدار توی بغلم بود و جیهوپ سرش تو کاغذای جلوش، اومدم حرفی بزنم که در باز شد) الان یکی و میفرستم دنبالت، فقط خسته نه نیستی؟
جیسو: ( با ذوق) نه اصلا.....منتظرم.





چیزی نگفتم و قطع کردم:

جین در و باز کرد تا پاشو گذاشت تو اتاق خواست سلام کنه:



+( سوویچو سمتش پرت کردم) میشه بری فرودگاه؟
جین:( با تعجب سوویچ و رو هوا گرفت) فرودگاه؟
+(به گین اشاره کردم) دوستم اومده اینم حالش خوب نیست الان به زور خوابیده نمیتونم برم.....( دیدم چپ چپ داره نگام میکنه) برو دیگه.
جین:( برگشت سمت جیهوپ که با خنده روی لبش دستشو جلوی دهنش گذاشته بود و به صندلیش تکیه داده بود نگامون میکردو به من اشاره کرد) از وقتی برگشته خیلی پرو تر شده..........( برگشت سمتم، با غیض و پشت چشم نازک کردن رو پوششو سمتم پرت کرد) فعلا خدافظ تِپِنیم( رئیس/مدیر).




















جیهوپ: میا( سرمو اوردم بالا دست به سینه جدی داشت نگام میکرد) به نظرت درستش این نیست بذاریم خودشون این مسئله رو حل کنن؟






My Lollipop                                           (آبنبات چوبی من)Where stories live. Discover now