part89(end of season)

385 52 97
                                    

موزیک بالا رو اول گوش کنید:)♡

هفت سال بعد:

جیهوپ:

سوآ:(با ذوق دولا شد و با انگشت اشارش قاصدکارو نشون داد) آپااااا...نگاه کن چقد قشنگهههه....اوما هم از اینا دوست داره (دستاشو توهم قلاب کرد و با چشمای درشتش بهم ذل زد) چبالللل میشه بکنمشون؟

جیهوپ: (کنارش روی دو زانو نشستم و دستمو به سرش کشید) میخوای بریم گلفروشی براش یه دسته قاصدک بخریم؟

سوآ: ( با ذوق) میشهههه؟

جیهوپ:( پاشدم دستشو گرفتم) چرا نمیشه.

سوآ رو صندلی کودک پشت ماشین خوابش برده بود دلم نیومد بیدارش کنم برای همین در ماشین و قفل کردم و به سرعت سمت گلفروشی رفتم.درحالی که فروشنده داشت دسته رو تزئین میکرد منم بین دو در ایستاده بودم تا اگر سوا بیدار شد ببینمش.

ماشین توی پارکینگ پارک کردم و اول سوآ رو بیدار کردم تا حداقل بتونم دستامو از کیسه های خرید پر کنم:

جیهوپ: سوآ...(با چشمای درشتش که کمیک پف کرده بود نگام کرد)پاشو عزیزم رسیدیم.

سوآ: (با مشت دستش شروع کرد چشماشو مالیدن وبا لبای برگشته) آپا یادت رفت بریم قاصدک بخریم؟

جیهوپ: (از روی صندلی اوردمش پایین و دستی توی موهای پریشونش کشیدم)تو خواب بودی دلم نیومد بیدارت کنم...(با دست صندوق ماشین و نشونش دادم) نگاه کن....خوشگله؟

سوآ: ( دستاشو جلوی دهمش گذاشت و با ذوق) واییییی چقدر قشنگههه....( پرید بغلم) آپا ممنونممممممم.

جیهوپ: ( دستام از کیسه های خرید پر کردم و با پا در ماشین و بستم) سوآ بیا در ماشین قفل کن.

سوآ: ( با شونه های افتاده اومد سمتم)آپا خب قبل برداشتن کیسه ها قفل میکردی.

جیهوپ: ( با خنده) انقدر غر نزن.... یادم رفت خب.

سوآ: ولی اوما هیچ وقت یادش نمیره.

جیهوپ: ( با اوردن اسم میا یادم افتاد قرار بو د زود بهش خریدارو برسونم/ با عجله سمت آسانسور رفتم) سوآ بدوووو الان مامانت سرمو از تنم جدا میکنه.

*********************************************

میا:

کلافه با پشت دستم عینکمو بالا دادم و به ساعت نگاه کردم....یک ساعت دیر کرده.. پوفی کشیدم و ظرف غذای آماده شده رو گرفتم برداشتم و با پا در یخچال باز کردم و لیوان ابمیوه رو برداشتم...دو قاشق پودر دارویی ویتامینی و توی آب میوه حل کردم نی و در چوبیشو گذاشتم و رو میز چیدمشون و بعد سمت اتاق سوبین رفتم.

+ سوبینننن....( یواشکی در اتاقشو باز کردم و دولا دولا رفتم تو) کجاییی؟( یکم که رفتم تو دوتا پای کوچولو کنار کمد دیدم/ دست به سینه ایستادم) ینی سوبین کجاست؟( به پاهاش نگاه کردم که از هیجانش انگشتاشو رو ی هم میکشید) بوی سوبین میاد.( یهو رفتم جلو و بغلش کردم که ا زهیجان و ترس جیغ کشید... محکم گرفتمش که تکون نیوفته و سمت میز ناهار خوری رفتم)خب خب... ببین چی درست کردممم کوکوی نخودفرنگییی...( با یه لبخند بزرگ و ذوق مثل خودش دولا شدم تو صورتش) دوست داری مگه نه ؟

My Lollipop                                           (آبنبات چوبی من)Where stories live. Discover now