صبح زودتر از بقیه پاشدم تا خونه رو تو تنهایی وارسی کنم.
اتاق خوابم که شبیه مهدکودک بود دیوارای اتاق به رنگ گلبهی روشن در اومده بودن تخت چرم مشکیم با تخت چوبی که رنگشم چوبی روشن بود،رو تختی تماما سفید ، چهارچوب تراس هم نارنجی و دیوار روبه روی تخت کنار تراس و با گلدونای سفید پایه بلند که هر کدوم رو چهارپایه هایی با اندازه های مختلف و رنگ تخت بودن تزئین شده بود در اتاق لباسارو باز کردم که دیدم همه جا شیشهای قشنگ برق از سه فازم پرید، خب لنتیای جای دست میمونه روشون همش باید پاک کنم.
عصابم نکشید اومدم بیرون رفتم تو روشویی اتاق تا دست و صورتمو بشورم برم بقیه جاهارو چک کنم که تا درو باز کردم قشنگ میخواستم جیغ بزنم کاشی های گرانیتی گرون قیمتم جاشون با کاشی های مدل استخری رنگی رنگی پاستلی عوض شده بودن.
تنها کاری که کردم شستن دست و صورتمو زدن ضد آفتابم بود پریدمبیرون کمتر حرص بخورم، رفتم سراغ لباسام که وقتی درشو باز کردم متوجه چیزی شدم که باره اول نفهمیدم انقدر عصبی بودم اونم این که لباسای قشنگ مشکیم جاشون با لباسای رنگی رنگی که قشنگ مشخص بود سلقیه گین و جیهوپه عوض شده بود، این یکی دیگه غیر قابل تحمله یه تیشرت زرد که دمه دست بود و با یه شورتک طوسی پوشیدم پریدمبیرون دره اتاقی که میدونستم جیهوپ تهیونگ خوابن و محکم باز کردم ه دیدم بعلههههه اینجا هم دقیقا همون شکل اتاق خودم منتهی سبز روشنِ روشن دیگه میخواستم گریه کنم.
سمت جیهوپی که دمر روی تخت خوابیده بود پریدم که باعث شد ته تو خواب از تخت با لحاف پرت شه پایین، توجهی نکردم همونطوری که پشت هم تکونش میدادم جوری که زرداب معدش قشنگ یدود تو کل معدش چرخید:+پاشو ببینم خونه هیچی چیکار لباسام داشتین لنتیا من الان چجوری برمبیرون هااااا پاشووووووووو من دارم حرص میخورم تو خواببییییییی.
با تکونا من جیهوپ بیدار شد و مچ دستمو گرفت با اخم نگاهممیکرد:
جیهوپ: معلوم هست چته اوله صبحی ؟
+چیکاره لباسام داشتی هان؟
جیهوپ: واقعا اوله صبحی اومدی بیدارم کردی اینو بگیییی خُلی؟
+مننه ولی تو خُلی.
جیهوپ: باشه.اینو گفت و دوباره بی توجه به من که روی کمرش نشسته بودم لحاف و روی سرش کشید که من برش داشتم پرت کردم اونور.
جیهوپ: میا داری عصبیم میکنیاااااا همیشه صبور نیستم.
+تا لباسامو پس ندی پانمیشم.
جیهوپ: ععع که اینطور باشه.یکم با تعجب نگاهش کردم که کمرمو سمت خودش هل داد که روش پخش شدم، چشام از حد مجازش گشادتر شد.
اومدم پاشم که یه پاشو انداخت روم:+هی...هی...چیکار میکنی!
جیهوپ: خودت لحافم و پرت کردی اونور منم عادت ندارم بدون لحاف.
+من لحاف تو نیستممممممم ولم کننن.
جیهوپ: اتفاقا گرم و نرم تر و خوشبو تر از لحافمی.
گین: چه خبره اینجااااااا!
YOU ARE READING
My Lollipop (آبنبات چوبی من)
Fanfictionمیا یه دختری که نمیتونه به راحتی باهمه ارتباط بگیره... دقیقا نقطه مقابل اون گین.... صمیمی ترین دوستش؛ که حالا با اسرار همون مجبور به رفتن یه مهمونی میشه که از اون به بعد زندگی روی دیگه خودشو بهش نشون میده... دارای دو فصل که پشت هم آپ میشن. فصل اول:...