part88

285 49 73
                                    

جیهوپ:( اشفته به پشت کمرم دست میکشید) میا عزیزم اگر همینطوری ادامه بدی چیزی ازت نمیمونه.
+(دستمو روی دسته سرویس بهداشتی گذاشتم) نمی...( عق) نمیتونم.
جیهوپ:( زیر بغلمو گرفت بلند کرد) پاشو اب سرد بزن به صورتت...( درحالی که به صورت من که چشمامو بسته بودم اب سرد میز) وقتی چیزی تو معدت نداری نباید الکی عق بزنی.

نای حرف زدن نداشتم، با کمک دیوار اروم اروم سمت کاناپه رفتم، تا بهش رسیدم اروم خودمو انداختم روش؛ حس میکردم پوست شکمم داره از کش اومدن زیاد میترکه.

بعد سی مین صدای زنگ در اومد:


+(جیهوپ اون‌وو رو برده بود حموم برای همین مجبور شدم خودن برم درو باز کنم) :


تهیونگ:( یهو سرشو اورد تو با یخ لبخند عمیق) مهمون نمیخوای؟
+(بخاطر کارش عصبی شدن خواستم درو ببندم) خیر نیاز به مزاحم نداریم.
تهیونگ:( اروم درو هل داد) برو کنار در بهت بخوره قل میخوریاااا.
+(محکم زدم رو بازوش) منو مسخره میکنیییی؟
جین:( پشت سره تهیونگ اومد تو) شما ببخشید تو تربیتش کوتاهی کردم.
+(با شنیدن صداش چشمام برق زد، با شتاب برگشتم سمتش) جینننن.( رفتم جلو محکم بغلش کردم البته به سختی)
جین:( با خنده/یکم دولا شد تا سختم نباشه و بتونن راحت بغلش کنم و دستاشو رو کتفم میکشید) خوبی؟
+(با ذوق) با دیدن شماها عالی شدم.
تهیونگ:( با ناراحتی سبد و گذاشت رو کانتر) جمع نبند بگو جین منو میخواستی پرت کنی بیرون.
+(همونطور که بسته بندی سبد و باز میکردم با خنده) اینطوری نگوووو...( با دیدن نارنگی و توت‌فرنگیا بیشتر ذوق کردم برگشتم سمتشو لپشو کشیدم) تو ته‌ته منیییی.
تهیونگ:( اعتراض گونه لپشو پاک کرد و با شلوغ کاری سبد نشون داد) نگاه کنننن حتی الانم بخاطر میوه خوشحال شدی.
جیهوپ:( با حوله رو سرش) دیگه چرت نگو که خودم وارد میشمااا.




تهیونگ چیزی نگفت و با قیافه توهم دست به سینه رفت نشست تو نشیمن، جیهوپ و جین همدیگرو بغل کردن و نشستن رو صندلی پفکیای کنار تراس و باهم مشغول حرف زدن شدن، با دیدن ته که هنوز باهمون قیافه نشسته خندم گرفت و سمت یخچال رفتم و دسر شکلاتیمو ریختم تو ظرف، همون لحظه اون‌وو از پله ها داشت میومد پایین که با دیدن دست پرم با شتاب اومد سمتم:


اون‌وو:(ظرف و از دستم گرفت) اوماااااا ( اروم) مگه قرار نشد به من بگی.
+(با خنده دستی به موهای نیمه خیسش کشیدم) تو اصلا موهاتو خشک کردی اومدی پایین؟

با طفره از جواب دادن ظرفارو برد سمت تهیونگ که ته با دیدن اون‌وو از دست گرفت و خودشو محکم بغلش کرد و سر و تهش کرد:


+( همونطور که سمتشون میرفتم) ته بچرو چرا سرو ته میکنی؟
تهیونگ: به شما ربطی نداره.
+(با خنده خودمو ول دادم رو صندلی) مامانشماااا.
تهیونگ: ( یه تیکه از دسرو گذاشت دهنش که یهو قیافش جمع شد و ظرف و رو میز گذاشت) اه من موندم کی اومده اسانس پرتقال و قاطی شکلات کرده که تو بخوای تمام محصولاتشو بخری بخوری.
+(با لبای برگشته) دوست دارم خب.
تهیونگ:( یه نگاه به قیافم کرد و با خنده ظرف و دوباره دستش گرفت) همین که از دسرت بهم دادی ینی هنوز دوستم داری پس‌بخشیدمت.
+افریننننن.


My Lollipop                                           (آبنبات چوبی من)Where stories live. Discover now