part62

318 62 40
                                    

گین: میا...خوبی؟
+( درحالی که مواد کوکی و توی سینی فر میذاشتم) باید بد باشم؟
گین: (به کانتر پشتش تکیه داد و از سیبش گاز زد) حس میکنم مستی.

بهش چشم غره رفتم که شونه بالا انداخت و رفت بیرون.



کوکی هارو توی فر گذاشتم و با یه سطل آب سمت کارگاهم رفتم؛ به هوای اون‌وو در و نیمه باز گذاشتم که صدام زد بشنوم، تیشرت تنمو در اوردم و روی چوب لباسی انداختم یه کراپ تاپ بندی زیرش تنم بود و یه شورتک، موهام با اینکه کوتاه بودن ولی میتونستم از بغل گوشم به پشت با کش کوچیک ببندم تا کلافم نکنه.
باید کارای گالری سئول و تکمیل کنم، از انبار تو کارگاه دوتا بوم اوردم بیرون ، سر گرم مرتب کردن کارگاه بودم تا شروع کنم، گوشیم زنگ خوردتصویری بود،فلیکس بود، جواب دادم و تماس و روی ایپد بالا اوردم و روی میز روبه‌روم گذاشتم و خودم مشغول کار شدم:






فلیکس: های میا چخبر؟
+میبینی که دارم کارای گالری سئول و میکنم.
فلیکس: لطفا به خودت فشار نیار.
+مراقبم نیاز به گوشزد نیست......هیونجین کو؟
هیونجین:( از دور دویید سمت گوشی و روهوا از دست فلیکس کش رفت) وای میااااا بیا من و از دست این هیولای سه سر نجات بده.
+(همونطور که اب و تینر و قاطی میکردم با تک خنده) راستشو بگو چیکار کردی باز.
هیونجین: از موقعی که برگشتی کره این هی از کارای من ایراد میگیره.
فلیکس:( از دور با داد) گوشی و کجا بردی انقدر چرت و پرت نگو.









تا فلیکس گوشی و گرفت از دست هیون همزمان در اتاق کامل باز شد، جیهوپ با دوتا لیوان بزرگ شکلات داغ روشم پر مارشملو اومد تو:




جیهوپ: ( آروم از بیرون کادر دوربین) بد موقع اومدم؟
+( پاشدم دستشو گرفتم کشیدم جلو و لیوان و از دستش گرفتم، رو به دوربین) پسرا ایشونم جانگ هوسوک هستن.


فلیکس و هیونجین هر دو به جیهوپ سلام کردن و جیهوپم براشون سر تکون داد؛

جیهوپ خواست بره بیرون که دستشو گرفتم به کاناپه که پشت میز بود اشاره زدم تا بشینه اولش یکم مخالفت کرد ولی بعدش رفت نشست منم رفتم سره جام نشستم:







هیونجین: به کجا رسید کارات؟
+یه سی تا دیگه مونده.
هیونجین: چند روز وقت داری؟
+( بیخیال سرمو بالا گرفتم و یکم فکر کردم) حدودا سه روز و نصفی.

تا اینو گفتم جیهوپ که پا رو پا انداخته بود و با نوشیدنیش سرگرم بود که یهو شروع کرد سرفه کردن، سریع سمتش رفتم:



+( زدم پشتش) چیشددد، ( با غر) نمیتونی یکم مراقب باشی؟
جیهوپ:( همونطور که دولا بود با چشمای گرد شده به من که بالا سرش بودم نگاه کرد) واقعا میخوای تو سه روز سی تا نقاشی بکشی؟
+( تازه فهمیدم واسه چی اینطوری شد بابی تفاوتی سمت کارم رفتم) سه روز و نصفی.
جیهوپ: ( معترض تو جاش ایستاد) تو بگو یک هفته میدونی ینی چی؟ میا ینی تو حتی وقتم برای آب خوردن نداری!
هیونجین:( با خنده) هوسوک‌شی پس هنوز میا رو نشناختی، این رقم برای میا هیچه، وقتی اینجا بود...

My Lollipop                                           (آبنبات چوبی من)Where stories live. Discover now