part74

301 41 45
                                    

پکیج کروسان و روی میزش گذاشتم:

+(با استرس و لبخند محو)خوبی؟
جیمین:( دستاشو روی میزش قلاب کرد) میا بهت گفتم هر وقت خبری شد خودم بهت میگم.
+( خودمو زدم به اون راه و با دسته کیفم ور رفتم) خبر چی؟ من اومدم حالتو بپرسم.
جیمین: اونم هر روز به صورت حضوری؟
+(نقاب روی صورتمو برداشتم) نگرانم میفهمی؟
جیمین: میفهمم ولی این راهش نیست، یه نگاه به خودت کردی؟
+ولی تو من قول دادی زود جمعش کنی.
جیمین: هنوزم سره قولم هستم(کلافه دستی به صورتش کشید) فقط دنبال یه مدرکم از ایسان و جینگو‌‌‌.
+مدرککک ولی همه چیر خیلی واضحه.
جیمین:برای ما واضحه ولی دادگاه مدرک میخواد‌.
+همین که ایسان خانم‌چو رو کشته مدرک نیست؟
جیمین: ثابت نشدس.
+ولی تو مگه نگفتی اثر انگشتش روی بطری تو اتاق پیدا شده؟
جیمین: (با لبخند غمگینی سرشو چپ و راست تکون داد) این حدس خودمون بود.

نا امید سری تکون دادم و پاشدم سمت در برم که متوجه با عجله پاشدن جیمین از پشت میزش شدم ، تو یه نیم نگاه دیدم سمت کتابخونه سمت راستش رفت و شروع کرد دنبال چیزی گشتن، با تردید برگشتم سمتش که با یه پوشی سفید رنگ سمت میز وسط رفت و اونو باز کرد، با کنجکاوی سمتش رفتم که یکسری فرم و جلوش گرفت، تونستم رو هوا اسم بالای فرم و بخونم، سونگ‌جی‌آیون؛ با دو سمتش رفتم و رو به روش نشستم که کاغذی سمتم گرفت و روش ضربه ضد، وقتی ازش گرفتم با هیجان از جاش پاشد:

جیمین: حواسم اصلا به این یه مورد نبود‌( برگشت سمتم و روبه روم نشست) این زن شاید بتونه خیلی کمکمون کنه.
+(با دیدن اسمش و عکس کوچیکش که بالا کاغذ منگنه شده بود، بی اختیار دستمو سمت یقه اسکی چرمم بردم و از گلوم فاصله دادم) چرا؟
جیمین:(دوتا دستاشو جلوم تکون میداد و با ذوق توضیح میداد)چرا نداره جی‌آیون عمه جینگوعه اگر بتونیم از کارای قبلی جینگو از جی‌آیون اطلاعات بگیریم یا حتی یه سره نخ نمیدونی چه کمک بزرگی بهمون میکنه.
+به نظرت اونقدری احمق هست که بخواد برادرزادشو لو بده.
جیمین:( دست به سینه و با ابرو به فرم دستم اشاره کرد) مثل اینکه یادت رفته اون فرم چیه؟
+(با شک و تردید نگاهی به کاغذ دستم انداختم) آسایشگاه گونگنو...(سرم و بالا اوردم) اینکه بیمارستان روانیه‌.
جیمین: دقیقاااا....از اون موقع بستریه...به دلیل اختلال شخصیتی.
+مطمئنی که میتونی از یه دیونه اعتراف بگیری؟
جیمین: خودم که نه ولی اره.
+(آب دهنم و قورت دادم) پ...پس...پس کی؟
جیمین:( ابروهاشو داد بالا و با یه پوزخند)جیسو.
+( کاغذ و روی میز پرت کردم) ابداااااا.
جیمین: چراا؟
+هیچ اولن هیچ وقت جیسو رو درگیر این کارا نمیکنم دومن فرستادنش پیش اون دیونگیه‌.
جیمین: قرار نیست که بفهمه جیسو کیه...قراره به عنوان یه پزشک بره و بیمارای اونجا رو ویزیت کنه‌.
+ولی اونا خودشون پزشک دارن.
جیمین: (با حرص چشماشو بست و از لای دندوناش) خیلی کار رو مغزیه وقتی برای هرچیزی نه میاری.
+من...من فقط نگرانشم.
جیمین:( از جاش پاشد و سمت میزش رفت) تو بهتره نگران خودت باشی.

My Lollipop                                           (آبنبات چوبی من)Where stories live. Discover now