کیونگسو برای دهمین بار در دو ساعت گذشته پوف صداداری کشید و اخماشو عمیقتر کرد
بک که خودشم حسابی بی اعصاب و بی حوصله شده بود گفت:
_کیونگ بخدا که یجوری داری رفتار میکنی انگار اولین بارمه قراره تو یه مصاحبه رد شم.کیونگ با لحن تندی گفت:
_خیلی هم تفاوتی با اولین بار نداره بک. هیچ میدونی اگه بعدا برای یه مصاحبه ی کاری بری و ببینن که اسمت قبلا تو لیست مخاطبان اون کمپانیه کوفتیه و از همه مهمتر جزو افرادی هستی که رد شدن چقدر میتونه روی تصمیم گیری هاشون تاثیر بذاره؟یا نه بذار دقیق تر بگم. به طور کامل نظرشون رو برمیگردونه_حالا انگار اون کمپانیه کوفتی همه ی داوطلبین رو قبول میکنه فقط منو رد کرده. عزیز من تو اون جمعیتی که دیروز خودت به چشم دیدی فقط چهار نفر قبول میشن و از اونجایی که خیلی دوست خوبیم و نمیخوام ناراحتت کنم پس من اون کسی نیستم که بهت میگه ممکنه خود توام جزو اون دسته ای باشی که رد میشی.
کیونگ یکم مکث کرد و بعد اروم گفت:
_من رد نمیشمبک پوزخندی زد و گفت:
_اوه چرا اونوقت؟نکنه بابات جزو سهامدارای اونجاست؟سری تکون داد و گفت:
_نه. ولی کسی که باهام مصاحبه کرد خیلی ازم خوشش اومد و یجوری امیدوارانه حرف زد که انگار قراره قبول شم. هرچند این که بهش گفتم اونجا اولین کمپانی ایه که درخواست کار دادم هم تو تغییر دیدگاهش نسبت به من تاثیر داشتبک خندید و گفت:
_عزیزم اینا به همه از اینجور مزخرفات امیدوارانه میگن_مصاحبه گر توام گفت؟
لبخند روی لب بک ماسید. مصاحبه گر اون هرچیزی بود به جز یه فرد با لبخند امیدبخش و جملات امیدوارانه
_نه نگفت ولی خب اونم خیلی منو ناامید نکرد
ناخودآگاهش بهش توپید که دقیقا کجای این جمله که برای مصاحبه ی بعدیت دقت کن امیدوارانه بوده؟
هوفی کشید و سرشو تکون داد بعدم از روی صندلی بلند شد و همین کارش همزمان شد با یه سرگیجه ی خیلی بعد و تلو تلو خوردنای بعدش
کیونگ با تعجب پرسید:
_همش سه شات سوجو خوردی که به این زودی گیجت کرد؟_نه بخاطر اون نیست. از صبح چیز زیادی نخوردم فشارم پایینه ولی خیلی هم مهم نیست. الانم بقیه ی نوشیدنیتو ول کن و بیا مثل یه دوست خوب منو برسون خونم
_تازه که ساعت ۱۰ شبه بک. خونت چه خبره؟
_میخوام برم بخوابم امروز زیادی از خودم کار کشیدم میدونی؟
![](https://img.wattpad.com/cover/312806087-288-k697909.jpg)
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Infernal company [Completed]
Любовные романыکمپانی جهنمی ژانر: زندگی اجتماعی،ماجرایی،رومنس،اسمات🔞 کاپل ها: چانبک،کایسو،هونهان ************* خلاصه: یه مهندس معمار بیکار و تنها به اسم بکهیون که دنبال کار میگرده تا بتونه اجاره خونهاش رو بده و یه مرد قدرتمند و پولدار به اسم پارک چانیول که رئی...