15.دوست پسر بک

1.4K 340 49
                                    

_میخوام باهات بخوابم پارک.

دیوونه شده بود.شایدم زبونش و دست و پاش با مغزش لج کرده بودن و دستوراتی که بهشون میداد رو عملی نمیکردن.

چون طبیعتا الان باید هولش میداد و بعد از اینکه هرچی دوست داشت بارش میکرد از اتاق پرتش میداد بیرون.ولی مثل آهنربا به بدن چان چسبیده بود.

حداقلش امیدوار بود که فرد مقابلش هولش بده عقب و داد و بیداد راه بندازه تا بتونه به خودش بیاد اما...

چانیول پسش نمیزد.چرا پسش نمیزد؟
برنامش این بود که دوربین ها عکسشونو بگیرن.همون هم شد.کارش باهاش تموم شده بود و اون پارک عوضی باید از اتاق میرفت بیرون.

پس چرا الان چسبیده بود بهش؟دست چان پشت کمرش بود و گرمای دستش تن داغش رو بیشتر میسوزوند.

الکل ظاهرا زیادی بهش غالب شده بود چون بیناییش هم دچار مشکل شده بود و از نظرش الان چان از این فاصله ی نزدیک خیلی جذاب بود.

از پوزخند و نیشخند های زیادی که چان همیشه دست و دلبازانه تقدیمش میکرد متوجه شده بود که کنار گونش چال داره و الان عجیب حس میکرد اون چال خیلی سکسی و جذابه و دوست داشت دوباره بهش پوزخند بزنه تا چالش معلوم بشه و بتونه انگشتش رو داخل چالش بکنه.

چانیول عوضیه معمولی حتی یک ثانیه هم اون چهره ی بدجنس با پوزخند کجش رو ازش دریغ نمیکرد اما الان چهرش هیچ چیزی بروز نمیداد.فقط چشماش خمار بود و صداش خشدار شده بود.اینا که نشونه ی چیز خاصی نبودن نه؟

چرا چیزی نمیگفت؟چرا ازش فاصله نمیگرفت؟اون عطر لعنتی باعث سردردش شده بود.باید میرفت پنجره رو باز میکرد و ده تا نفس عمیق تو هوای آزاد میکشید تا ریه هاش از اون بوی متفاوت پاک بشه.پس چرا مثل چسب اونجا چسبیده بود و هیچ کاری نمیکرد؟

_چرا میخوای باهام بخوابی؟

حواسش به حرف چان جمع شد و نگاهش از اجزای صورتش رفت روی چشماش و همونجا ثابت موند.چرا میخواست باهاش بخوابه؟اون میخواست با چان بخوابه؟

نمیخواست.مطلقا چنین چیزی رو نمیخواست.همش برای ترکوندن وجهه ی اجتماعیش بود مگه نه؟

انگار که یهو مستی از سرش پرید.چه غلطی کرده بود؟کشیده بودش تو اتاق و مثل کنه بهش چسبیده بود و التماسش کرده بود که باهاش بخوابه و الان اون داشت اینطوری براش طاقچه بالا میذاشت؟

جوابی به سوالش نداد و با دستی که روی سینه ی چان بود یه هول کم جون بهش داد تا بتونه ازش فاصله بگیره اما چان بیخیال نشده بود.

_جواب سوالمو بده

_ولم کن

تکون خورد تا از آغوشش بیاد بیرون ولی اون لعنتی ولش نمیکرد‌

Infernal company [Completed]Where stories live. Discover now