25.بک طعمه ی چان

1.1K 325 80
                                    

به نسبت چیزی که از راوی خواسته بود اطلاعات خیلی زیادی نصیبش شده بود.ظاهرا پسر بیون خیلی اهل مخفی کاری نبود چون راوی حتی تونسته بود کافه ای که اکثر اوقات با دوستش میرفت رو براش دربیاره.

عکسهایی که روای از بیون بکهیون براش گرفته بود و فرستاده بود رو با دقت نگاه میکرد.چقدر که شبیه پدرش بود.مثل خودش بود قطعا.‌‌..

عوضی،منحرف،لاشی،جاه طلب و اعصاب خورد کن.

حالا دیگه همه ی دوستاش از اتفاقی که افتاده بود با خبر بودن.سهون و ووجین بینهایت متاسف بودن و جونگین فقط کپ کرده بود.نمیتونست باور کنه زندگی دوست صمیمیش اینطوری از هم پاشیده‌

پدرش حالش خوب نشد‌.خطر رفع شده بود ولی طبق پیش بینی دکترش دچار افسردگی حاد شده بود طوری که قدرت تکلمش رو هم از دست داده بود و ساعت ها روی صندلی مینشست و به یک نقطه خیره میشد.

نمیدونست باید به کدوم کارش برسه.کارهای کمپانی بینهایت زیاد بود و الان دست تنها بود‌.پدرش نیاز به مراقبت داشت و نمیتونست خودش ازش مراقبت کنه.

به راوی سپرده بود هرخبری از بیونها به دستش رسید در اصرع وقت بهش اطلاع بده و حتی بابتش حاصر بود چندین میلیون وون بهش پول بده.

به پیشنهاد ووجین برای پدرش پرستار گرفت و همین باعث شد کمی از استرسش کم شه.برای اینکه زیاد تو کمپانی خسته نشه از جونگین که تازه درسش تموم شده بود خواست بیاد تو کمپانی و بهش کمک کنه و برخلاف مخالفت های شدید شرکاش اون رو معاون خودش کرده بود.

جونگین باهوش و با استعداد بود و به سرعت همه چیز رو یاد میگرفت.

طی چند ماه همه چیز رو به یک سکون نسبی رسوند.چند تا پروژه ی خیلی موفق ارائه داد و به سرعت سر زبون ها افتاد و سهام کمپانیش به طرز صعودی ای بالا رفت.

البته این رو مدیون زحمات و شب نخوابی های خودش و جونگین بود‌.

در شبانه روز حدود سه ساعت میخوابید و همه ی وقتش رو داخل کمپانی میگذروند.باید پیشرفت میکرد.باید از کمپانیه sky جلو میزد و باید به اون زن و دوست پسر لاشیش نشون میداد وقتی بهشون گفته نابودشون میکنه شوخی نبوده.

نابودی بیون میونجی چیزی بود که بهش انگیزه میداد تا کار کنه و نقشه برداری کنه.

اون مرد زندگیش رو از هم پاشیده بود و دو نفر از افرادی که خیلی دوستشون داشت رو ازش گرفته بود.

پدرش علنا تبدیل به یه زامبی شده بود و فقط جسمش جلوی چشمهای چان بود.

زنی هم که یک زمانی مادر خطابش میکرد حالا با پست ها و عکسهایی که داخل هتل های لاکچری و سفرهای بیشمار خارجی ای که کنار اون مرد طماع میذاشت این رو بهش میفهموند که بیون میونجی چیزهای خیلی بزرگی رو ازش گرفته بود.

Infernal company [Completed]Where stories live. Discover now