28.نفرت بک از تنهایی

1.2K 326 54
                                    

با نوری که از پنجره به صورتش میخورد چشماشو باز کرد و اطراف رو نگاه کرد.

چند بار پلک زد و چند ثانیه طول کشید تا اون محیط ناآشنا رو بخاطر بیاره.

دیشب بعد از سپردن شیفتش به لو و بیول همراه چانیول اومده بودن خونه ی جدیدش رو ببینن.

دروغ بود اگه نمیگفت از دیدن واحدی که اسماً خونش بود به وجد نیومده.برای کسی که دو سال تمام داخل یه سوییت ۴۰ متری در یه آپارتمان قدیمی نزدیک به مرکز شهر زندگی کرده بود اقامت داخل یه واحد ۲۰۰ متری در یکی از معروفترین برجهای سئول مثل رویا بود.

دیگه نمیخواست به این فکر کنه که اینجا رو به چه دلیل و چطوری بدست آورده و اصلا کاری که کرده بود در حد اینجا بوده یا نه.این چند وقت گذشته انقدر مشغله های فکری داشت که حس میکرد مغزش ورم کرده و ملتهب شده.شاید باید چند روزی استراحت میکرد.

استراحت...

یهو با ترس مثل فنر از جاش پرید و دنبال گوشیش گشت.

روی پاتختی به شارژ بود.

برش داشت و ساعت رو چک کرد.

۱۰:۴۵بود.دستشو محکم به پیشونیش کوبید و وای بلندی گفت.

_بفرما دلیل غرغرهای امروز پارک هم جور شد.

بک هرروز به لطف رئیسش ساعت ۶ صبح داخل کمپانی بود و حضوری میزد ولی امروز نزدیک به ۵ ساعت تاخیر داشت و مطمئن بود تا آماده بشه و خودش رو به شرکت برسونه تاخیرش به ۶ ساعت هم میرسه.

بدو بدو سمت چمدون لباسهاش که گوشه ی اتاق گذاشته بود رفت و یه پیراهن،باکسر و شلوار پیدا کرد تا بپوشه.

لباسها به شدت چروک بودن و اصلا با هم ست نبودن و همخوانی نداشتن.

وقت دوش گرفتن نداشت و طبیعتا زمانش رو هم صرف اتو زدن لباساش نمیتونست بکنه.

اشکالی داشت اگه با لباسهای دیروزش سر کار میرفت؟

پارک چانیول خودش چند روز گذشته به آشفته ترین حالت ممکن در کمپانی حاضر شده بود و این یعنی برای بک هم نباید مشکلی میبود نه؟

همینطور که داشت با عجله لباس میپوشید با کیونگ تماس کرفت تا ببینه وضعیت قرمزه یا سفید.

بعد از چند تا بوق کیونگ جواب داد.

_هیچ معلوم هست کجایی بک؟

_خواب موندم کیونگ.پارک اومده سر کار؟

_ساعتو چک کردی؟معلومه که اومده سر کار.

_اوضاعش چطوریه عصبانیه یا آروم؟

_مثل همیشس.به کارهاش رسیدگی میکنه.همین چند دقیقه پیش جلسش تموم شد و برگشت اتاقش.

با اینکه میدونست مسخره ترین سوال عالم رو داره میپرسه ولی باز هم نتونست جلوی خودش رو بگیره و گفت:متوجه شد من هنوز نیومدم؟

Infernal company [Completed]Where stories live. Discover now